. برم یه چیزی برای بریدن کیک پیدا کنم | I'll find something to cut the cake. |
مهم نیست که چرا می خواد دربارۀ مهارتهای بریدن مسابقه بده | No matter why he wants to compete with cutting skills. |
مهارت بریدن عالیه | The cutting skills are excellent. |
اولین دستگاه دارای موتوره که برای بریدن استخوان استفاده میشه که میتونه بدون اینکه به بدن آسیب بزنه دائماً استریل رو انجام بده | It's the first motorized bone-cutting device that can be sterilized repeatedly without damaging the drive train. |
میگن که طوری گلوش رو بریدن که به استخون رسید و جسدش رو توی رودخونه انداختن | They say they cut her throat to the bone and threw her body in the river. |
.به شما گفته بودم ميان بر .درسته.الان اون داره ما رو تعقيب ميكنه | - I told you it was a short cut! - Right! |
به سمت ساحل ...ميان بر از مسير کشتي ها | Dash into shore, cut across shipping lanes... |
ميان بر مي زنيم. | Takin' a shortcut. |
من روياي يه موسسه ي تحقيقاتي با فن آوري روز رو دارم .که متمرکز روي تحقيق بر روي گونه ي شما باشه | I dream of a cutting edge research organization dedicated to the study of your species. |
،با اینحال در اینجا ،همانطور که آنها مصیبت زده و محتاج خوابانده شده اند ،بر زمینهای سیمانی عاجزانه به خود می پیچند ...باساطورشکافتهمیشوند | Yet here, as they lay stricken and needful, wreathing helplessly on cement floors, they are cut open with machetes and left to slowly suffocate convulsing and contorting in the throes of agony ... while school children walk on by. |
.تنهاش بذار - .افتادم. لبم برید - | Leave her alone. I fell. I cut my lip. |
کت . اون انگشت های یه آدم مرده رو برید | Kat, he cut the toes off a dead man so Luther's boots would fit. |
. این سگ یهود ، گلوی اونو برید | This Jew dog cut his throat! |
♪ اون چاقوش رو بیرون آورد و طناب رو برید ♪ | ♪ He took his knife and he cut her down ♪ |
،پرنده رو از گردنم برید و من هم خیلی عصبانی شدم | And he knocked me down. He cut the bird from my neck, |
دست میلر توی قسمت برنده دستگاه بود در حالی که دستگاه خاموش بوده | Miller's arm was in the cutting zone of mill while it was off. |
بدجوری دستش رو بریده بود و ازم کمک خواست | He's cut his hand badly, and has asked for our help. |
... هیچ اثری از اینکه بریده شده یا خراش خورده نیست مثل اینه که کریستال خودش اونو بوجود آورده | There's no scratching or sign of cutting... as if the crystal itself gave birth to it. |
اونا خونریزی نمیکنن ! وقتی جاییشون بریده میشه؟ | Do they not bleed when they are cut? |
اونا بریده شده بودن | They've been cut. |
،"این "رین کاتر .بالش رو با تور تیغه ای بریده | This raincutter had her wing sliced by razor netting. |
...اون زبون شبیه مارت رو میبرم .و خودم میدمش به سرپرست | I'm going to cut out that forked tongue of yours and deliver it to the Director myself. |
.از حملات مانیا و شیدایی رنج میبرد ... گاهیاو عصبانیبود و ایدههایی از شکوه و عظمت داشت و | Sometimes he would be angry... and he would have ideas of grandeur and sometimes he had also ideas of persecution. |
پس برای همین، گلوت رو میبریم | So we're gonna cut your throat. |
ما داشتیم اون سنگ رو می بریدیم.. همون سنگ مقابل رو | We were cutting through the rock, right on your specs. |
ما رگ های تو رو بریدیم و شریان های من رو و یک مجرا درست کردیم تا خون من به رگ های تو جریان پیدا کنه | We cut open your veins and my arteries and created a vacuum, which allowed my own blood to replenish yours. |
دیگه نه ما افسارش رو بریدیم | Not anymore. We cut off his harness. |
،از اون روز شروع شد .روی قایق، وقتی دستم رو بریدم | It started that day, uh, on the boat, when I cut my hand. |
خودم سرشو بریدم | I cut his head off. |
اونوقت من تخماتو می بریدم | I'm gonna cut your nuts off. |
.نه، فکر کنم دستم رو موقع اصلاح بریدم | I think I cut my hand shaving. |
تو از وسط نصفش کردی و من سرش رو بریدم | You sawed her in half, and I cut her head off. |
خودتو بریدی مرسی در... | You cut yourself. - Thank you. Door--open the door! |
دستتو بریدی | You cut your hand |
فقط انگشتت رو بریدی ؟ | Did you just cut your finger? |
باربی میدونه که تو چوب ها رو بریدی ... که این یعنی تو مسئول مرگ دو نفری | Barbie knows that you cut the beams in the ceiling, that you're responsible for the deaths |
مطمئن میشم که گلوی خودتو بریدی | I'll make sure you get your throat cut. |
. برم یه چیزی برای بریدن کیک پیدا کنم | I'll find something to cut the cake. |
.هر وقت يه ماهي رو مي برم مي خوام بالا بيارم | I wanna throw up every time I cut a fish. |
اما اگه به دوست پسرم دست بزني ، سرتو با همبن مي برم | I'II cut you. |
. ولش کن وگر نه گردنت رو مي برم | Release him or I'll cut your throat. |
اگه قراره برم اون تو، يه سهمي از پولهارو ميخوام | - If I'm goin' in, I want a cut. |
تو الان باید بری کنتیکات؟ | You're going to Connecticut now? |
بری سمت داوینا منم اون قسمتی از تورو میکنم | You go near davina, and i'm gonna cut off parts of you |
،هیچ راه میون بری نیست .هیچ کلکی نمیشه زد | There are no shortcuts, no do-overs. |
اه، باسن کوچيک بامزه ام دوباره .دل ها رو برد | Oh... my cute little tushy strikes again. |
او عاقلانه از وزش باد کمک مي گرفت اما شمشير فقط نمي برد... | Taking advantage of the wind was brilliant, but a blade can do more than cut. |
.کله تخفيفشو از بين برد حالا ميخواد يه کار ديگه بکنه | He blew his whole cut, now he wants to do another job. |
.از حملات مانیا و شیدایی رنج میبرد ... گاهیاو عصبانیبود و ایدههایی از شکوه و عظمت داشت و | Sometimes he would be angry... and he would have ideas of grandeur and sometimes he had also ideas of persecution. |
...اون با يک چاقوي جراحي چشم هاش رو در آورد و بعد صورتش رو از بين برد . به طوري که قابل شناسايي نبود | He took a scalpel and cut out her eyes... and then he hacked at her face as if it were clay. |
خوب،حالا،بریم سر مسائل مهم | Good. Now, let's cut to the chase. |
. بریم تمومش کنیم | Let's go cut her up. |
حالا بریم سر اصل مطلب باشه.. ؟ | Let's cut to the chase, shall we? |
پس برای همین، گلوت رو میبریم | So we're gonna cut your throat. |
بریم سر اصل مطلب | Let's just cut to the chase. |
دو میلیارد نفر در جهان جنگلها را برای تولید زغال از بین می برند تا بتوانند برای خانواده هایشان غذایی تهیه کنند | 2 billion people cut down forests to make charcoal, and to feed their families through slash and burn agriculture. |
... مهمترین وظیفه او .حمایت از اُلیگارشهای جنایتکار از پیگرد قانونی است ... در حالیکه آنان اقتصاد جهان را به تاراج می برند | His most important function is to protect the criminal oligarchs from prosecution and engage in torture. |
فقط اين رو ببر | Just cut me out! |
،لئو، اگه واقعاً ميخواي کار کني ! اگه پيداش کردي، سرش رو ببر | Leo, if you really wanna help, you find this man and you cut his head off! |
ببر شاخه رو، اینم از این .یالا، ببُر بچه جون، ببُر | Cut the leaf, man. Here it goes. Come on, baby, cut. |
تو اين دست رو با قيچي ببر همه ش رو | ..you cut this hand with your scissors, all of it. |
"رمئو" مرا به من بده و وقتي او مُرد، او را پيش ستارگان ببر. و او چهره ي آسمان را شاد خواهد کرد. | Give me my Romeo, and when he shall die, take him and cut him out to little stars and he'll make the face of heaven so fine. |