Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

بلند کردن [boland kardán] (to raise) conjugation

Persian
17 examples
present
past
Stems
بلند کن
بلند کرد
Participles
بلند کننده
بلند کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
بلند می‌کنم
بلند می‌کنی
بلند می‌کند
بلند می‌کنیم
بلند می‌کنید
بلند می‌کنند
Present progressive tense
دارم بلند می‌کنم
داری بلند می‌کنی
دارد بلند می‌کند
داریم بلند می‌کنیم
دارید بلند می‌کنید
دارند بلند می‌کنند
Present perfect tense
بلند کرده‌ایم
بلند کرده‌اید
بلند کرده‌اند
بلند کرده‌ام
بلند کرده‌ای
بلند کرده است
Past tense
بلند کردیم
بلند کردید
بلند کردند
بلند کردم
بلند کردی
بلند کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
بلند کنم
بلند کنی
بلند کند
بلند کنیم
بلند کنید
بلند کنند
Past imperfect tense
بلند می‌کردیم
بلند می‌کردید
بلند می‌کردند
بلند می‌کردم
بلند می‌کردی
بلند می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم بلند می‌کردیم
داشتید بلند می‌کردید
داشتند بلند می‌کردند
داشتم بلند می‌کردم
داشتی بلند می‌کردی
داشت بلند می‌کرد
Pluperfect tense
بلند کرده بودم
بلند کرده بودی
بلند کرده بود
بلند کرده بودیم
بلند کرده بودید
بلند کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
بلند خواهم کرد
بلند خواهی کرد
بلند خواهد کرد
بلند خواهیم کرد
بلند خواهید کرد
بلند خواهند کرد
Imperative mood
بلند بکنید
بلند بکن
Subjunctive present tense
بلند بکنم
بلند بکنی
بلند بکند
بلند بکنیم
بلند بکنید
بلند بکنند
Subjunctive past tense
بلند کرده باشیم
بلند کرده باشید
بلند کرده باشند
بلند کرده باشم
بلند کرده باشی
بلند کرده باشد

Examples of بلند کردن

Example in PersianTranslation in English
.براي بلند کردن پاروها آماده باشينBe ready to raise oars.
اونا خودشون رو از يه گروه مثل يه کبري بلند کردن قسم ميخورم، اونا منو ميبينن مطالعه ميکننHe raised themselves from the swarm as a cobra. What bulging with top Ecitons eyes and feelers to the rear. I swear to you, they view me.
،براي اولين بار ...برخي يهوديان ايده ي دولت فلسطيني رو .بلند کردنFor the first time, some Jews raised the idea of a Palestinian state.
هنري ويلکوکسون شمشيرت رو بلند کنHenry Wilcoxon, draw your sword and raise that drape with it.
خداوند ، من رو از اين تخت بلند کنGod, raise me from this bed to do what I must do
... جان دستت رو بلند کن ... دستJohn, raise your hand... hand...
اگه حرف‌هايي که ميزنم درست هستش .لطفاً دست راستت رو از رو تخت بلند کنPlease raise your right hand off the bed if you recognize any of the following statements to be true.
...لطفاً دست راستت رو بلند کنPlease raise your right hand--
.روزي که اون دستش رو روي تو بلند کردThe day he raised his hand on you.
.رو پدرش دست بلند کردShe raised her hand on her father.
.اون دستش رو بلند کرد .و همشون تو يه لحظه از جا بلند شدنHe raised his hands and they all stood up at once.
* و صداشو بلند کرده * * با صداي بلند ** And raised his voice up * * way out loud *
نه توسط حرفاش بلکه فقط صداش رو بلند کرده بود ! ار...-No, not per se, but there were voices raised.
... که چَکُش رو بلند کردهHad raised his hammer"--
.ببين، پسر .ببخشيد که صدامو بلند کردمLook, kid, I'm, uh, sorry I raised my voice at you.
شرمنده که صدام رو بلند کردمHey, I'm sorry I raised my voice.
،یه بار یک ببر واقعی رو بلند کردم ولی هردومون حیله های به خصوصی داشتیمI once raised a real tiger, but we both have our tricks.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'raise':

None found.