* مگر گم کردن ليست رخت ها را که اصلاً اجازه نمي دادي * | # But lose that laundry list of what you won't allow # |
این نقشه برای گم کردن خودته | It's a map to lose yourself. |
اونا پدرت رو گم نکردن فقط جنازش رو گم کردن | They didn't lose your father. They just lost his body. |
چمدونت رو تو راه امدن گم کردن؟ | Did they lose your suitcase on the way over? |
بسيار خب، خب، تو کمر بندت رو بسته نگه دار اما لباس وکالت رو گم کن، ممکنه؟ | Okay, well, uh, stay buckled in, but lose the lawyer outfit, will you? |
حالا گورتو از اينجا گم کن و اون معامله لعنتي رو هم بيخيال شو | Now get your ass in there and close the goddamn deal. |
توي جنگل و ماشينه رو گم کرد و اون موقع فهميد که | So, finally, she swerved off the road... into the woods... and lost the other car... and that's when she realized... the man in the other car wasn't trying to hurt her. |
من چاکرمم رو گم کرد (يک صلاح پرتابيِ هندي به شکل دايره با لبه هاي بيرنيِ تيز) | I've lost my chakram! |
اون منو تو بزرگراه گم کرد | She lost me on the freeway. |
برادرت ال-کامينو رو گم کرد | Your brother's "lost" El Camino. |
اشلي همين الان ترنرو گم کرد و اون داره بر ميگرده خونه | Ashley just lost Turner, who's coming home right now. |
از طرف ديگه سوپر مارکت پنکه شو پس نمي گيره چون اون فاکتورشو گم کرده | The drugstore wouldn't take back her fan, she lost the slip. |
راهم را در ميان خيابان هاي خالي از جمعيت و خانه هاي خرابه گم کرده ام | I lost my way among empty streets with ruined houses. |
احتمالا" عقب مونده و راه رو گم کرده | He probably lagged behind and lost his way. |
... شايد پولش رو اون تو گم کرده | Maybe he lost the money inside. |
.مردک بي چاره، بايد راهش رو تو جنگل گم کرده باشه | MALE 1: Poor fellow, must have lost his way in the woods. |
چون تو همش گم میکنی اوه، دل میخواد همش تو حیاط پشتی تو چادر بخوابی | Oh, and you're this close of doing all the sleeping in a tent in the backyard. |
فکر کنم اونا رو گم کردیم - آره - | -l think we lost them. -Yes. |
. ما فیلیپ رو گم کردیم | We have lost the leap. |
.میدونی، راه ـمونو گم کردیم | Kinda lost track. You know? |
بعد از یه مدت سطح زمین سخت شد و ردشون رو گم کردیم | The ground rolls into a hardpack and we lost that track, too. |
# از واحد ِ هوایی ِ 3، ما مظنون رو گم کردیم # | air based 3,we lost visual lost suspect |
اونا تا حدي تعقيبشون کردند، اما بعد اونا رو گم کردند | They followed them some distance but then lost them. |
يک شب وقتي در تاريکي به خانه مي رفتند , همديگر رو گم کردند | Going home in the blackout one night they lost each other |
آينده خودشون رو گم کردند | People have lost the future. |
چند تا ماهيگير هستند که راه خودشون رو گم کردند | We got some swordfishermen who have lost their way. |
اونا پدرم رو گم کردند | They lost my father. |
، گفشم رو گم کردم . زنه از دستم عصبانیه . | I lost my shoes. The wife went mad at me. |
من جايگاهم رو گم کردم . | I lost my place. |
که بگم وسايلمُ گم کردم؟ | That I lost my luggage? |
مژه چشم چپمُ گم کردم | I lost my left eyelash. |
وقتي داشتم از ماشين پياده ميشدم کفشمُ گم کردم | I lost my shoe getting out of the car. |
مراقب حرف زدنت باش، خواهر .تو اون رو گم کردی نه ما | Watch your tongue, sister! It is you and not we who've lost her. |
هی ؛ شما بازیکنت رو گم کردی ؛ درسته؟ | Hey, you lost your player, havent u? - Son of a bitch. |
فکر کردم منو گم کردی | I think you've lost me. |
.و بهشون میگیم که گوشیتُ گم کردی امّا حالت خوبه | And tell them that you lost your phone but you're ok. |
.ناسلامتی یکی از وسایلِ "شان اوکانل" رو گم کردی | You lost a Sean O'Connell. |
شبيه اين بود من يه گوشواره ي ... پر رو گم کنم با يه ماشين وان با صندلي هاي . کوچيکش | Just like I lost the feathered earring. |
مادرم بهم اخطار داده بود که اگه هر کدومشون رو گم کنم با طلسم زشتي، تنبيهم ميکنه | My mother warned me she would punish me with the curse of ugliness if I ever lost any of them. |
شماره ات رو گم کرده بودم البته | - I had lost your number. - Of course. |
.چاقوهاتو گم کرده بودی | You had lost your knives. |
بين بطري مشروب و کتابهاي ورزشي پسره راهشو تو شهر فرشته ها گم کرده بود | Between the bottle and the sports book, boy had lost his way in the City of Angels. |