Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

حس کردن [hess kardán] (to feel) conjugation

Persian
10 examples
This verb can also mean the following: feel, perceive
present
past
Stems
حس کن
حس کرد
Participles
حس کننده
حس کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
حس می‌کنم
حس می‌کنی
حس می‌کند
حس می‌کنیم
حس می‌کنید
حس می‌کنند
Present progressive tense
دارم حس می‌کنم
داری حس می‌کنی
دارد حس می‌کند
داریم حس می‌کنیم
دارید حس می‌کنید
دارند حس می‌کنند
Present perfect tense
حس کرده‌ایم
حس کرده‌اید
حس کرده‌اند
حس کرده‌ام
حس کرده‌ای
حس کرده است
Past tense
حس کردیم
حس کردید
حس کردند
حس کردم
حس کردی
حس کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
حس کنم
حس کنی
حس کند
حس کنیم
حس کنید
حس کنند
Past imperfect tense
حس می‌کردیم
حس می‌کردید
حس می‌کردند
حس می‌کردم
حس می‌کردی
حس می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم حس می‌کردیم
داشتید حس می‌کردید
داشتند حس می‌کردند
داشتم حس می‌کردم
داشتی حس می‌کردی
داشت حس می‌کرد
Pluperfect tense
حس کرده بودم
حس کرده بودی
حس کرده بود
حس کرده بودیم
حس کرده بودید
حس کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
حس خواهم کرد
حس خواهی کرد
حس خواهد کرد
حس خواهیم کرد
حس خواهید کرد
حس خواهند کرد
Imperative mood
حس بکنید
حس بکن
Subjunctive present tense
حس بکنم
حس بکنی
حس بکند
حس بکنیم
حس بکنید
حس بکنند
Subjunctive past tense
حس کرده باشیم
حس کرده باشید
حس کرده باشند
حس کرده باشم
حس کرده باشی
حس کرده باشد

Examples of حس کردن

Example in PersianTranslation in English
پسرک خطرناکه همه اينو حس کردن ، تو چرا نميتوني ؟The boy is dangerous. They all sense it. Why can't you?
مي توان بوي تند و زننده اش را حس کردIt can be sensed like a pungent smell.
اون سم رو حس کردIt sensed the poison.
...کاري کردي که فکر کنم يه مشکلي دارم اونم فقط برا اينکه حقيقت رو حس کرده بودمYou made me think there was something wrong with me because I sensed the truth.
چرا حس می‌کنم حرفاتون بوی پیشنهاد میده؟Why do I sense there's an offer in the air?
. حس کردم که خودتيI sensed it was you.
عزيزم، از اولين باري که ...پاتو توي کلاس من گذاشتي من حس کردم که تو... ...روح درستي نداريMy dear, from the first moment you stepped foot in my class I sensed that you did not possess the proper spirit for the noble art of Divination.
...يه چيزايي رو حس کردمI've sensed things.
احساسم حس کردم يه چيز نادرستهIntuition. I sensed something was wrong.
و در عمارت آولانده آ وقتي من حضور تورنادو رو حس کردم اون مرد اونجا بود، درستهAnd at Avellaneda's mansion, when I sensed the presence of the Tornado, he was there, all right.

More Persian verbs

Other Persian verbs with the meaning similar to 'feel':

None found.