Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

دنبال کردن [donbâl kardán] (to follow) conjugation

Persian
26 examples
This verb can also mean the following: chase, pursue
present
past
Stems
دنبال کن
دنبال کرد
Participles
دنبال کننده
دنبال کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
دنبال می‌کنم
دنبال می‌کنی
دنبال می‌کند
دنبال می‌کنیم
دنبال می‌کنید
دنبال می‌کنند
Present progressive tense
دارم دنبال می‌کنم
داری دنبال می‌کنی
دارد دنبال می‌کند
داریم دنبال می‌کنیم
دارید دنبال می‌کنید
دارند دنبال می‌کنند
Present perfect tense
دنبال کرده‌ایم
دنبال کرده‌اید
دنبال کرده‌اند
دنبال کرده‌ام
دنبال کرده‌ای
دنبال کرده است
Past tense
دنبال کردیم
دنبال کردید
دنبال کردند
دنبال کردم
دنبال کردی
دنبال کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
دنبال کنم
دنبال کنی
دنبال کند
دنبال کنیم
دنبال کنید
دنبال کنند
Past imperfect tense
دنبال می‌کردیم
دنبال می‌کردید
دنبال می‌کردند
دنبال می‌کردم
دنبال می‌کردی
دنبال می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم دنبال می‌کردیم
داشتید دنبال می‌کردید
داشتند دنبال می‌کردند
داشتم دنبال می‌کردم
داشتی دنبال می‌کردی
داشت دنبال می‌کرد
Pluperfect tense
دنبال کرده بودم
دنبال کرده بودی
دنبال کرده بود
دنبال کرده بودیم
دنبال کرده بودید
دنبال کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
دنبال خواهم کرد
دنبال خواهی کرد
دنبال خواهد کرد
دنبال خواهیم کرد
دنبال خواهید کرد
دنبال خواهند کرد
Imperative mood
دنبال بکنید
دنبال بکن
Subjunctive present tense
دنبال بکنم
دنبال بکنی
دنبال بکند
دنبال بکنیم
دنبال بکنید
دنبال بکنند
Subjunctive past tense
دنبال کرده باشیم
دنبال کرده باشید
دنبال کرده باشند
دنبال کرده باشم
دنبال کرده باشی
دنبال کرده باشد

Examples of دنبال کردن

Example in PersianTranslation in English
من از کشوري بازگشته ام که در آن مرگ .نه تيغه اي براي گذر کردن، بلکه جاده اي براي دنبال کردن است"I've returned from a country where death is not a partition to cross but a road to follow.
، گرچه ذهن " لونی لیپس " کند تر از . حد معمول کار میکرد ، این باعث نمیشد که دنبال کردن آنتونیا . زمان درازی صرف کندAlthough the mind of Loony Lips usually worked more slowly than most it did not take him long to decide to follow Antonia.
من نگفتم که اون يه فيلم بد بود ...من فقط ميگم که دنبال کردن موضوعI'm not saying it was a bad movie. I'm saying it was a little hard to follow.
نمي دونم براي شما چه معني داره اما به من ميگه دنبال کردن اين اعتقادت بر اساس نماد هاي اساطيري تخريب بعد دروني انسان رو تضمين مي کنهI don´t know what that says toyou, but to me it says... that following these faiths based on mythological figures... ensures the destruction ofone´s inner-being.
دست از دنبال کردن من بردارStop following me.
هوپر، سکان رو بگير برودي، اونو دنبال کن.Hooper, take the wheel. Brody, follow that.
لطفا انگشتمو دنبال کن، قربانWould you follow my finger, please, sir?
از ميان درخت ها دنبال کن دو ، ميتوني اونا رو دنبال کني؟- You're following through trees. Two, can you track them?
اون ليموزين رو دنبال کن ، اين يک تعقيب هستش هر جايي که ميره تو هم دنبالش بروHey, follow that limo. This is a chase, okay ? Wherever he goes, you go.
،،با سختی ها روبرو بشو قوانین شونو دنبال کن. کتاباشونو بخون میخوای صدمه‌ای وارد کنی؟Got to face the wall, follow their rules, read their books... you want to do some damage?
نه . ميگه که پليس رو تا . مغازه دنبال کردNo, he said he followed the cop to the pawn shop.
.چرخه استثمار را در معادن الماس دنبال کردShe followed the cycle of exploitation in the diamond mines.
...اون روياهاش رُ دنبال کرد و رفت اون بيرون و حالا... داره با جام قهرماني برمي گرده خونهHe followed his dream and he went out there, and now he's coming home with the trophy.
من يواشکي رفتم بيرون و کورتني اومد دنبالم و کول هم اونو دنبال کردI snuck out, and Courtney followed me and Cole followed her
."اون تو رو تا اينجا دنبال کرد، "هلمزShe followed you here, Holmes.
،تمام ردها را دنبال کرده بود ،حتي تا قبرستان ميشن دولورس جايي که مادلن براي دعا بر مزار زني .که مدتها پيش مرده است مي آيد .کسي که نبايد مي شناختشHe'd followed every trail, even to the cemetery at Mission Dolores, where Madeleine prayed at the grave of a woman long dead whom she should not have known.
او به مانند اسکاتي مادلن را ،تا موزه لژيون دونور دنبال کرده بود تا مقابل پرتره زني که .مادلن نبايد مي شناختHe'd followed Madeleine - as Scottie had done - to the Museum of the Legion of Honor, before the portrait of a dead woman she shouldn't have known.
مراقب ما اون رو به سمت هيترو (بزرگترين فرودگاه در لندن) دنبال کرده جايي که اون يک هواپيما به سمت دهلي گرفتهOur tail followed him to Heathrow where he caught a plane to Delhi.
ما راه آرامش، عدالت و یگانگی رو دنبال می‌کنیمWe follow the way of peace, justice, unity.
.یه نعش کش رو دنبال کردیم و رسیدیم اینجا- We just followed a passing hearse, and here we are. You know.
اونها ، مارو تا اينجا دنبال کردندThey followed us home.
من يعني هرکول پوارو دلايل ام رو دنبال کردم اما هر چي فکر کردم نتونستم به اين نتيجه برسم که شما انگليسي ها چطور طعم ها رو تشخيص ميديدI, Hercule Poirot, had followed my reasoning, yes, but I had failed to take into account the madness of the English palate.
صداي تو رو دنبال کردم ...- Of course I'm here. I followed your voice.
.من توي تمام عمرم مسابقات ماشين سواري رو دنبال کردم !I have followed racing my entire life.
من نخو دنبال کردم و اون آنطرف تمام شد ....... سر تا سر خيابان ..... انصافا داراي لبه هاي تيز براي زمين او بودl followed the string and it ended right over there across the street, right at the edge of his lawn.
من دستوراي تو رو دنبال کردم، خداI followed your Commandments, Lord

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'follow':

None found.