Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

درست کردن [dorost kardán] (to fix) conjugation

Persian
10 examples
This verb can also mean the following: repair, mend, make, correct, prepare
present
past
Stems
درست کن
درست کرد
Participles
درست کننده
درست کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
درست می‌کنم
درست می‌کنی
درست می‌کند
درست می‌کنیم
درست می‌کنید
درست می‌کنند
Present progressive tense
دارم درست می‌کنم
داری درست می‌کنی
دارد درست می‌کند
داریم درست می‌کنیم
دارید درست می‌کنید
دارند درست می‌کنند
Present perfect tense
درست کرده‌ایم
درست کرده‌اید
درست کرده‌اند
درست کرده‌ام
درست کرده‌ای
درست کرده است
Past tense
درست کردیم
درست کردید
درست کردند
درست کردم
درست کردی
درست کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
درست کنم
درست کنی
درست کند
درست کنیم
درست کنید
درست کنند
Past imperfect tense
درست می‌کردیم
درست می‌کردید
درست می‌کردند
درست می‌کردم
درست می‌کردی
درست می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم درست می‌کردیم
داشتید درست می‌کردید
داشتند درست می‌کردند
داشتم درست می‌کردم
داشتی درست می‌کردی
داشت درست می‌کرد
Pluperfect tense
درست کرده بودم
درست کرده بودی
درست کرده بود
درست کرده بودیم
درست کرده بودید
درست کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
درست خواهم کرد
درست خواهی کرد
درست خواهد کرد
درست خواهیم کرد
درست خواهید کرد
درست خواهند کرد
Imperative mood
درست بکنید
درست بکن
Subjunctive present tense
درست بکنم
درست بکنی
درست بکند
درست بکنیم
درست بکنید
درست بکنند
Subjunctive past tense
درست کرده باشیم
درست کرده باشید
درست کرده باشند
درست کرده باشم
درست کرده باشی
درست کرده باشد

Examples of درست کردن

Example in PersianTranslation in English
...تو کاري غير از درست کردن موهات و مواد مخدر زدن بلدي؟You ever do nothing besides get your hair fixed and powder your nose?
هيچکس وقت واسه درست کردن ساعت ندارهNobody has time to fix clocks.
.اون نقابو بردار .دکترها صورتت رو درست کردنThe doctors fixed you.
پس چي فکر کردي ادم کوتوله ها اومدن اونو درست کردنYou thought that elves came in and fixed it?
چرا اونا براي درست کردن مشکلات کنترل کننده هاي ترافيک هوائي پول خرج نميکنن؟Why don't they use the money to fix the goddamn air traffic controllers?
هي،يالا برو پشت بوم رو درست کنHe, go fix the roof.
و من ميخوام اين جريانو درست کنAnd I fixed it! We have switched places.
آقا، چراغاي عقب ماشينت رو درست کن اين آخرين اخطارهSir, get your taillights fixed. It's your last warning.
ما ميتونيم خودمون رو درست کن" "به وسايل پيشرفته نياز نداريم"We can fix ourselves. We don't need upgrades.
من ميگم که تو اينو درست کن- I'm saying you've got to fix this!

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

راست کردن
straighten

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'fix':

None found.