Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

چسباندن [časbândán] (to stick) conjugation

Persian
7 examples
This verb can also mean the following: paste, glue
present
past
Stems
چسبون
چسباند
Participles
چسبوننده
چسبانده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
می‌چسبونم
می‌چسبونی
می‌چسبوند
می‌چسبونیم
می‌چسبونید
می‌چسبونند
Present progressive tense
دارم می‌چسبونم
داری می‌چسبونی
دارد می‌چسبوند
داریم می‌چسبونیم
دارید می‌چسبونید
دارند می‌چسبونند
Present perfect tense
چسبانده‌ایم
چسبانده‌اید
چسبانده‌اند
چسبانده‌ام
چسبانده‌ای
چسبانده است
Past tense
چسباندیم
چسباندید
چسباندند
چسباندم
چسباندی
چسباند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
چسبونم
چسبونی
چسبوند
چسبونیم
چسبونید
چسبونند
Past imperfect tense
می‌چسباندیم
می‌چسباندید
می‌چسباندند
می‌چسباندم
می‌چسباندی
می‌چسباند
Past progressive tense
داشتیم می‌چسباندیم
داشتید می‌چسباندید
داشتند می‌چسباندند
داشتم می‌چسباندم
داشتی می‌چسباندی
داشت می‌چسباند
Pluperfect tense
چسبانده بودم
چسبانده بودی
چسبانده بود
چسبانده بودیم
چسبانده بودید
چسبانده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواهم چسباند
خواهی چسباند
خواهد چسباند
خواهیم چسباند
خواهید چسباند
خواهند چسباند
Imperative mood
بچسبونید
بچسبون
Subjunctive present tense
بچسبونم
بچسبونی
بچسبوند
بچسبونیم
بچسبونید
بچسبونند
Subjunctive past tense
چسبانده باشیم
چسبانده باشید
چسبانده باشند
چسبانده باشم
چسبانده باشی
چسبانده باشد

Examples of چسباندن

Example in PersianTranslation in English
تازه يه هفته بود که از مسوول دستمال توالت و شيريني به مسوول چسباندن علائم ارتقا پيدا کرده بودمIt was just one week before the primary, and I had graduated from bagels and toilet paper to signs and bumper stickers.
اون خوشکله و چسبون اما نميخواد بهت فضا بدهShe's sweet and sticky, but she won't give you a cavity.
که چسبون و سفت ميشه اينجوري بهتره- You put so much junk in your hair, it's all sticky and hard, this is much better.
بچسبونAnd stick.
پس يه دوتا يال بساز و بهش بچسبون .براي من اهميتي ندارهSo sculpt some wings and stick them on. I don't care.
يه دفتر مشق بخر و توش هم برچسب هاي "باربي" بچسبونGet her an assignment notebook and put rainbow stickers in it.
بچسبون اش زير ماشينHmm. You stick this on the car.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'stick':

None found.