Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

راه رفتن [râh raftán] (to walk) conjugation

Persian
32 examples
present
past
Stems
راه رو
راه رفت
Participles
راه رونده
راه رفته
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
راه می‌روم
راه می‌روی
راه می‌رود
راه می‌رویم
راه می‌روید
راه می‌روند
Present progressive tense
دارم راه می‌روم
داری راه می‌روی
دارد راه می‌رود
داریم راه می‌رویم
دارید راه می‌روید
دارند راه می‌روند
Present perfect tense
راه رفته‌ایم
راه رفته‌اید
راه رفته‌اند
راه رفته‌ام
راه رفته‌ای
راه رفته است
Past tense
راه رفتیم
راه رفتید
راه رفتند
راه رفتم
راه رفتی
راه رفت
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
راه روم
راه روی
راه رود
راه رویم
راه روید
راه روند
Past imperfect tense
راه می‌رفتیم
راه می‌رفتید
راه می‌رفتند
راه می‌رفتم
راه می‌رفتی
راه می‌رفت
Past progressive tense
داشتیم راه می‌رفتیم
داشتید راه می‌رفتید
داشتند راه می‌رفتند
داشتم راه می‌رفتم
داشتی راه می‌رفتی
داشت راه می‌رفت
Pluperfect tense
راه رفته بودم
راه رفته بودی
راه رفته بود
راه رفته بودیم
راه رفته بودید
راه رفته بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
راه خواهم رفت
راه خواهی رفت
راه خواهد رفت
راه خواهیم رفت
راه خواهید رفت
راه خواهند رفت
Imperative mood
راه بروید
راه برو
Subjunctive present tense
راه بروم
راه بروی
راه برود
راه برویم
راه بروید
راه بروند
Subjunctive past tense
راه رفته باشیم
راه رفته باشید
راه رفته باشند
راه رفته باشم
راه رفته باشی
راه رفته باشد

Examples of راه رفتن

Example in PersianTranslation in English
به راه رفتن ادامه بدهKeep walking!
دست بچه اي را گرفته بود و راه رفتن يادش مي دادShe was holding the Child and teaching Him to walk.
-اين کاريه که من ميخواستم راه رفتن نداره ديگه-That's the job I wanted. No walking.
مثله راه رفتن تو يه خيابان خلوته وقتي گوش مي دي به صداي قدم هاي خودتIt's like walking down an empty street, listening to your own footsteps.
مثل راه رفتن در ابرها اين کار ايده کي بود ؟It's like walking on clouds.
اينجا يه جاي پارک هست من ميتونم بقيه راه رو پياده برمThat's okay, we can walk to the curb from here.
بیاخالابقیه راه رو قدم نزنیمLet's take the rest of this walking.
آره،درسته،يک دخترباز،راه رو ادامه بده مردYeah, that's right, playboy, walk. Go on, man!
فكر كنم بقيه راه رو بايد پياده بريدYou'll have to walk the rest, I'm afraid, sir.
...ميشه خواهش کنم راه رو باز کنيد؟Can you please clear this walkway? Can you please...?
و من داشتم پايين خيابون راه مي رفتم و .اين زن از درون من راه رفتAnd I was walking down the street... And this woman walks through me. She walked right through me!
راه رفت و راه رفت تا فهميد که راهشو گم کرده و اگرچه رسوم تاريکي در کنارش بودShe walked and walked until she discovered she had lost her way, and although the darkness was drawing near, the little girl knew she didn't have far to go.
همانطور که، "مسيح"، ناجي ما بر روي آب راه رفت اگر شما بتوانيد از ميان آتش، بدون صدمه ديدن، بگذريد من هم دنبال شما در دل شعله‌ها خواهم اومدAs Christ, our Saviour, walked on water, if you can walk through fire, untouched, then I will follow you into the flames.
اون پاهاش رو کشيد و در امتداد ساحل راه رفتHe stretched his legs and walked along the shore.
.زمان يک رودخانه'ست و "ترک" بطرف عکس جريان .راه رفتTime is a river, and the Turk has walked upstream.
اون خوبه،اما خیلی خسته است اون باید زیاد راه رفته باشه.همش همینHe is fine, but much tired. He must have walked a lot. That's all.
...رز ما به اندازه چند كيلومتر روي عرشه راه رفته‌ايم و درباره آب و هوا صحبت كرده‌ايم و درباره بزرگ شدن من هم حرف زديمWell, Rose, we've walked about a mile around this boat deck and chewed over how great the weather's been and how I grew up, but I reckon that's not why you came to talk to me, is it?
اون برادرشه ميگن که اون 35 کيلومتر با سر بريده راه رفتهThat boy's brother, he's the one who walked 20 miles with his head out clear off.
.بايد 20 مايلي راه رفته باشيم- Oh, we must have walked 20 miles.
...فقط احتمالش هست که .اون تو همين دالانها راه رفته باشهIt's just possible that he walked these very halls.
.چند صد متري از راه رفتم .و هيچ چيزي نديدمI walked down a quarter mile, it was clean.
.من تمام شب رو راه رفتمI walked all night.
...من راه رفتم مثل سالها پيش .وقتي که ذهنم غرق مي شد در عذاب وجدان کشتنI walked as I walked years before when my mind swam with guilt at the thought of killing.
....اگر اونا در هر صورت داستانمون رو ميگن اجازه بدين اونا بگن .... من با انسانهاي بزرگي راه رفتمIf they ever tell my story, let them say I walked with giants.
ديروز ، به دنبال کار هاي گائودي از ساحل تا پارک . گول پياده راه رفتمYesterday, I walked from the beach up to Park Guell in search of Gaudi.
یعنی مثل آدم آهنی راه خواهم رفت؟I will walk like a robot?
نابینایان خواهند دید , لنگ ها راه خواهند رفت.The blind will see, the lame will walk.
.حالا راه برو ماري، يالا، بيا پيش منNow walk, Mary. Come on. Come to me.
يالا! راه برو - مي‌ترسم دِو -- Come on, keep walking!
.بايد واسه چند ساعت بعدي بيدار نگهش داريم حالا زودباش فرن،راه بروWe've got to keep her awake for the next few hours. Now come on, Fran, walk!
! نه رو زمين راه برو !- I just want you to walk on the floor.
رو پنجه پاهات راه بروClench your toes when you walk.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'walk':

None found.