هميشه دانستن اينکه چه کاري بايد کرد آسون نيست | It's not always easy to know what to do. |
حالا اون مشروب رو به من بده تا هر چيزي رو كه تو مايل به دانستن اون هستي رو به تو بگويم | Give me one drink now and I'll tell you anything you want to know. |
دانستن و ندانستن خیلی مفهوم پیچیده ایه | You know, knowledge is a tricky thing. |
بدون دانستن اينکه چي در انتظارمه | Without knowing what was ahead of me... |
نو" مجله مردان دانا" (نو = بمعني دانستن است) | RECEPTIONIST: Very good. I'll let him know. |
...بنابراين چيزي هست که لازم باشه در مورد شما يا "دان" يا زن "دان" يا مقطوله بدونم .نه | So, is there anything I need to know about you or Donnie... or Donnie's wife or the victim? |
بفرمائید خانم (دان ویدی) | I know-- refill on the purp juice. |
از همشهرياي قانون دان خوشم مياد | I'm always grateful for citizens who know the law. |
اما فکر کردم بهتر است بدانيد من هيچگاه آقاي دان را ترک نخواهم کرد پس لازم نيست به دنبال بهانه ي ديگري براي بدست آوردن من باشيد | But I thought you should know I ain't never leaving Mr. Dunn so you don't need to make any more excuses to bump into me. |
،که شيمي دان هم هست | So he was a chemist. That much I already know. |
دو سال بود که مي دانست در حال مرگ است و اميدي به زنده ماندنش نيست | For two years he had known he was ill and that there was no hope. |
اگه چیزی می دانست بالاخره یه چیزی می گفت | She would've told me, if she had known it. |
...دو ميليون سال پيش در پيروزيشان بر دانسته هاي جهان | Two millennia ago... in his conquest of the known world, |
من بايد دانسته باشم ... ...چيزي که انجام داده بودم اما من يادم نمياد درباره آن فکر کرده باشم | I must have known what I was gonna do but I don't remember thinking about it. |
اينجا نوعي نبرد آقاوار براي شرطبندي است، كه سرمايه گذاري در آن دانسته است | Here's a struggle betting gentlemen have been known to put money on. |
! اين تمام چيزيست که تا به حال دانستهام | This is all I have known! |
و او هیچ گاه تا آنجا که میدانم قبول نمیکرد که میتوانسته اشتباه کرده باشد. | and she would never to my knowledge acknowledge that she could make a mistake or be wrong. |
او میداند که تو درد عمیقتری داری | It knows you have a deeper pain. |
اما در واقع آن حقیقیتی که میدانیم ناشی از همین رنجهای مردم است. | When in fact, possibly the greatest truths we know will have come out of people's suffering. |
برخلاف همه این قضیههایی که ما ،در مورد عدم محاسبهپذیری میدانیم ،ممکن است ما هستیهایی محاسبهپذیر باشیم | it may still be... despite all these theorems we know about non-computability, it still might be, that we are computational entities, and then point out: |
بنیان شیمیایی برای چنین حیاتی باید کاملا متفاوت با هر آنچه میدانیم باشد. | The chemical basis for such life would have to be entirely different from anything we know. |
میدانید، شما این ایدهها را در ذهن خود دارید و باید بسیار مراقب باشید چون هر لحظه ممکن است این ایدهها به شما آسیب برسانند | You know, the idea was, you had these ideas, and... and you had to be very careful because at any moment they would bite you. |
،در دوران اخیر وجود نمیداشته زیرا .فرض بر این بود که ما از این قطعیت برخورداریم میدانید، در باور مردم خداوند وجود داشت (که برای آنها دال بر قطعیت بود) | You know, there was God! |
و شما میدانید که حتی دکارت ،علیرغم همه شکگراییش بدون هیچ مشکلی فرض میکند که .خداوند وجود دارد | And, you know even Descartes, despite all of his scepticism, assumes... for him unproblematically, that there is a God. |
میدانید، آن نوع بشر بارقهای الهی در وجودشان دارند که که بهگمانم آنها را قادر به خلق .مفاهیم جدید در ریاضیات میکند | You know, that human beings have a...devine spark in them that enables them to create new mathematics i think. |
! اين تمام چيزيست که تا به حال دانستهام | This is all I have known! |
اما در همان زمان همه ما میدانستیم که یک چیزی غیر عقلانی بود. | But at the same time we knew that something was really out of whack. |
از شمع باقی مانده، L برداشت فرستادن اسکرپ که نشان داد پوچی و آن را با زمان، دلیل ل می دانستیم که اگر L رفت و برگشت به جایی که آنها مشغول به کار بودند، | From the debris pile, I picked up scraps that showed the hollowness and took it with, 'cause I knew if I went back to where they were working, they wouldn't believe me. |
نیل: زمانی که ما جمجمه و بلوک لگن و مهره دم و هر چیز دیگری به حال، ما می دانستیم که ما می تواند در تریلر بابکت ما مسافت بسیاری از مسائل. | Once we had the skull and pelvic block and the tail vertebrae and everything else, we knew we could haul a lot of the stuff on our Bobcat trailer. |
زماني زبانهايي به حواريون مسيح نازل کرد تا به زبان هايي که نمي دانستند صحبت بکنند | When God set down tons of fire upon the heads of christ of puzzles so that they can speak the many languages of the world that they knew not before |
زیرا آنها میدانستند در روش علمی منطقی، چه چیزی برای مردم خوب بود. | because they knew in a rational scientific way what was good for people. |
اما در ان لحظه هرگز نمي دانستند که همديگر رو ميبينند | But at that moment, they knew they would never see each other again. |
البته تا وقتي كه او به درون سازمان لوس آلاموس نفوذ داشت و مي دانستند که استالين کاملا ميتونه درين باره با ترومن صحبت كنه | Of course, at that time, nobody on our side knew the depth of soviet penetration into Los Alamos and that Stalin knew perfectly well what Truman was talking about |
،افراطیهای دوران بولتزمن میدانستند که نظم و قواعد پیشین با آن قطعیت .کهنه و فرسوده، محکوم به فنا بود | The radicals of Bolzmann's times, knew, the old order, with it's worn-out certainties was doomed. |
،اگر ميدانستم كه از كدام را خواهد آمد .به دنبالش ميرفتم | If I knew the way he was coming, I'd meet him. |
- - من فقط می دانستم که تو از اون متنفری. | - I only knew that you hated him. |
مي دانستم بالاخره اين کار را مي کند | I knew hed do that. |
نه , اگر مي دانستم هيچ وقت به سرت نمي زد که بگويي دلت برايم تنگ شده است | No. If I knew, it would never enter your head to say so. |
اما بطور غريزي مي دانستم , حرفهايي که مي زدي را نمي فهميدم | But I knew instinctively you didn't mean what you said. |
خوب,از اول می دانستی | Well, you knew it from the start |
متوجه نيستيد که اين رفتار از خود راضي و تفرعن روشنفکرانه باعث شده که کساني مثل شما با اهل ايمان بدجوري مشکل پيدا کنند من به مردم فخر نمي فروشم. چون خيلي بيشتر از اين حرف ها مي دانم | I don't communicate an air of superiority over the people because I know so much more, and if you only read the books I know, and if you only knew the scientists I knew, then you would be great like me. |
کارآگاه "دانم" آدم هاي بزرگي رو در جاهاي کوچيک ميشناخت | Detective dunham knew some high people in low places. |
خب ، من مي دانم. | Nothing. A little thing. All right, I knew it. |
این دانی لامصب خوب میدونه چطوری جشن بگیره | - Boy Donnie really knew how to celebrate. |
واتيکان فتوا داد که کاتوليک ها بايد به صحت فرضيه ي عروج مريم باکره اعتقاد داشته باشند آن وقت اگر از پاپ پيونس دوازدهم مي پرسيديد که از کجا مي داند که اين داستان صحت دارد | Now if you had asked Pope Pious XII how he knew it was the truth, he would have said you had to take his word for it because it had been "revealed to him" by God. |
این کلید زندگی شما بود می دانید که خطر بزرگی کرده اید | That key was your life! You knew the risks! |
- آیا می دانید جاستین، شما می دانستند که او چیزی بود هرگز از دست ندهید: | - If you knew your son, you would know that there is something he wouldn't miss for the world. |
آيا تو فكر مي كني اون احمق ها مي دانند تو از من كمك مي خواهي؟ | Do you think those fools knew you without any help from me? |
... همینطور یاوه گویی و تند تند حرف زدن .باشه اما اونها طوری در مورد این چیزها ... صحبت می کردند مثل اینکه اونها می دانند .که اون چرندیات چی بوده | they talked about them as though they knew what the hell they were. |
اون به زودي به اندازه كافي خواهد دانست تمام دنيا خواهد دانست | She's gonna know soon enough. The whole world will know. |
بر جای میگذاریم این ركورد دلاوریمان را بدین ترتیب دنیا خواهد دانست ما چه كسی بودیم و چه كردیم | We will leave this record of our courage so the world will know who we were and what we did. |
"! ما باید بدانیم" "! ما خواهیم دانست" | "We must know!" "We will know!" |
و همه خواهند دانست که سيصد اسپارتانها نفس آخرشان را براي دفاع دادند | And all will know that three hundred Spartans gave their last breath to defend it! |
...و بدان كه تو | And to know... |
... اما قبل از اينکه سراغ تو بياد اينو بدان | But before it comes to you, know this-- |
جک گنجيشکه, بدان که تو.... | "Jack Sparrow, be it known that you ... " |
قبل از آنکه صحبت کني به فارسي بدان که در اسپارتا هستي هر کس حتي فرستاده ي پادشاه مسئول است براي کلماتي که مي گويد | Before you speak, Persian, know that in Sparta everyone, even a King's messenger, is held accountable for the words of his voice. |
عجله کن،بدان | Come on, come on, you know |
چگونه من دانسته باشم ميخواي تو ليموزين بري سان فرانسيسکو؟ | - [Music] How could I know [Music] - You don't want to go to San Francisco in a limousine ? |
من بايد دانسته باشم ... ...چيزي که انجام داده بودم اما من يادم نمياد درباره آن فکر کرده باشم | I must have known what I was gonna do but I don't remember thinking about it. |