، زینب رفت . ولی هزاران نفر در برابرش ایستادن | Zaynap has gone, but thousands will stand instead of her. |
ایستادن در مقابلش چطوری بود؟ | What was it like to stand in his presence? |
وقتی از روی صحنه می رفت همه به احترامش می ایستادن اون شروع به ستایش خودش کرده بود و هیچ کس هم اون رو خورد نمی کرد | When he went and did his stand-up comedy he started getting standing ovations and nobody was hackling him. |
چیزی که نمیتونم بفهمم اینه که حواس مری کجاست ؟ طرز ایستادن و گاردش کاملا غلطه | One thing I fail to understand is where's Mary's concentration her stance, her guard is all wrong |
نیل: ما مجبور به بازگشت به جداول همان با وکلای ما و نشستن وجود دارد، و سپس ایستادن | We had to go back to the same tables with our attorneys and sit there, and then stand up as Judge Battey sentenced us. |
، برای اینکه اون از بقیه-ی شماها باهوشتره ، برای اینکه اون به پای من ایستاد . زمانی که شماها ترسیدید | 'Cause he's smarter than the rest of you... and because he stood up to me when the rest of you were afraid to. |
، میگن چند هفته بیرون ایستاد . مث یه نوجوون بیمار از عشق | They say he stood outside for weeks, like a lovesick teenager. |
،هیلبرت، این مرد پیرِ بزرگ ریاضیات در حال حاضر ایستاد و یک سخنرانی در کینگسبرگ ارائه داد که : در آن گفت | Hilbert, now the grand old man of mathematics, stood up and gave a lecture in Königsberg, in which he said: |
احساسیه نزدیكی شنیدم یك مرد رویه تخته سنگ ایستاد | A man stood on a rock, Low enough to see me. |
یکی که حتی "بابی" رو نمی شناخت اونجا ایستاد و تکفیرش کرد و شما بهش این اجازه رو دادید | Someone who didn't even know Bobby stood up there and condemned him, and you let him. |
. من 5 دقیقه ایستاده بودم داشتم نگات میکردم | I stood and watched you for five minutes. |
در مرکز جنبش فروید عمه آنا ایستاده بود چون خودش را برای آن کار وقف کرده بود. | At the center of the Freud movement stood only Anna because she managed to work herself into that position. |
برای یکبار هم که شده خدای تو در محل طلوع احتمالات بی پایان ایستاده (یعنی هرکاری دلش میخواسته میتونسته انجام بده) و این چیزیه که ساخته | Your God must once have stood at a dawn of infinite possibilities, and that is what he's made of it. |
زمانی که همه کنار ایستاده بودند و داشتند تماشا میکردند او به پدرت کمک کرد | He helped when the others just stood back and watched. |
اما درسته و من در ساحل دریا ایستاده بودم | "And I stood upon the sand of the sea, |
! ما میایستیم و مبارزه میکنیم ! | We will stand and fight! |
ما در مقابل کلاوس ایستادیم و شکست خوردیم | "We stood against Klaus before, and we failed." |
شش ماهه پیش، شما جلوی این جمع ایستادید شدید IMF و خواستار منحل شدن | 6 months ago, you stood before this panel and demanded that the IMF be dissolved. |
، من دارم تماشا میکنم . براش مهم نیست که ایستادم | Yes. I'd be watching. He didn't mind if I stood here. |
دقیقاً جایی ایستادی که بابات میایستاد و حرف میزدیم | You are standing right where your dad used to stand and we used to talk. |
من بروی این شنها خواهم ایستاد | I will stand upon its sands. |
هیچ زنی نمی بایست حیوانی" "در او دخول کند | "Neither shall any woman stand before a beast to lie down there too. |
.کلارا"، لطفا کنار بایست" | Clara, please stand aside. |
اگه من روش ایستاده باشم، زمین منه | If I'm standing on it, it's my land. |