Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

ایستادن [istâdán] (to stand) conjugation

Persian
24 examples
This verb can also mean the following: stay, stop, remain
present
past
Stems
ایست
ایستاد
Participles
ایستنده
ایستاده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
می‌ایستم
می‌ایستی
می‌ایستد
می‌ایستیم
می‌ایستید
می‌ایستند
Present progressive tense
دارم می‌ایستم
داری می‌ایستی
دارد می‌ایستد
داریم می‌ایستیم
دارید می‌ایستید
دارند می‌ایستند
Present perfect tense
ایستاده‌ایم
ایستاده‌اید
ایستاده‌اند
ایستاده‌ام
ایستاده‌ای
ایستاده است
Past tense
ایستادیم
ایستادید
ایستادند
ایستادم
ایستادی
ایستاد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
ایستم
ایستی
ایستد
ایستیم
ایستید
ایستند
Past imperfect tense
می‌ایستادیم
می‌ایستادید
می‌ایستادند
می‌ایستادم
می‌ایستادی
می‌ایستاد
Past progressive tense
داشتیم می‌ایستادیم
داشتید می‌ایستادید
داشتند می‌ایستادند
داشتم می‌ایستادم
داشتی می‌ایستادی
داشت می‌ایستاد
Pluperfect tense
ایستاده بودم
ایستاده بودی
ایستاده بود
ایستاده بودیم
ایستاده بودید
ایستاده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواهم ایستاد
خواهی ایستاد
خواهد ایستاد
خواهیم ایستاد
خواهید ایستاد
خواهند ایستاد
Imperative mood
بایستید
بایست
Subjunctive present tense
بایستم
بایستی
بایستد
بایستیم
بایستید
بایستند
Subjunctive past tense
ایستاده باشیم
ایستاده باشید
ایستاده باشند
ایستاده باشم
ایستاده باشی
ایستاده باشد

Examples of ایستادن

Example in PersianTranslation in English
، زینب رفت . ولی هزاران نفر در برابرش ایستادنZaynap has gone, but thousands will stand instead of her.
ایستادن در مقابلش چطوری بود؟What was it like to stand in his presence?
وقتی از روی صحنه می رفت همه به احترامش می ایستادن اون شروع به ستایش خودش کرده بود و هیچ کس هم اون رو خورد نمی کردWhen he went and did his stand-up comedy he started getting standing ovations and nobody was hackling him.
چیزی که نمیتونم بفهمم اینه که حواس مری کجاست ؟ طرز ایستادن و گاردش کاملا غلطهOne thing I fail to understand is where's Mary's concentration her stance, her guard is all wrong
نیل: ما مجبور به بازگشت به جداول همان با وکلای ما و نشستن وجود دارد، و سپس ایستادنWe had to go back to the same tables with our attorneys and sit there, and then stand up as Judge Battey sentenced us.
، برای اینکه اون از بقیه-ی شماها باهوشتره ، برای اینکه اون به پای من ایستاد . زمانی که شماها ترسیدید'Cause he's smarter than the rest of you... and because he stood up to me when the rest of you were afraid to.
، میگن چند هفته بیرون ایستاد . مث یه نوجوون بیمار از عشقThey say he stood outside for weeks, like a lovesick teenager.
،هیلبرت، این مرد پیرِ بزرگ ریاضیات در حال حاضر ایستاد و یک سخنرانی در کینگسبرگ ارائه داد که : در آن گفتHilbert, now the grand old man of mathematics, stood up and gave a lecture in Königsberg, in which he said:
احساسیه نزدیكی شنیدم یك مرد رویه تخته سنگ ایستادA man stood on a rock, Low enough to see me.
یکی که حتی "بابی" رو نمی شناخت اونجا ایستاد و تکفیرش کرد و شما بهش این اجازه رو دادیدSomeone who didn't even know Bobby stood up there and condemned him, and you let him.
. من 5 دقیقه ایستاده بودم داشتم نگات میکردمI stood and watched you for five minutes.
در مرکز جنبش فروید عمه آنا ایستاده بود چون خودش را برای آن کار وقف کرده بود. ‏At the center of the Freud movement stood only Anna because she managed to work herself into that position.
برای یکبار هم که شده خدای تو در محل طلوع احتمالات بی پایان ایستاده (یعنی هرکاری دلش می‌خواسته می‌تونسته انجام بده) و این چیزیه که ساختهYour God must once have stood at a dawn of infinite possibilities, and that is what he's made of it.
زمانی که همه کنار ایستاده بودند و داشتند تماشا میکردند او به پدرت کمک کردHe helped when the others just stood back and watched.
اما درسته و من در ساحل دریا ایستاده بودم"And I stood upon the sand of the sea,
! ما می‌ایستیم و مبارزه میکنیم !We will stand and fight!
ما در مقابل کلاوس ایستادیم و شکست خوردیم"We stood against Klaus before, and we failed."
شش ماهه پیش، شما جلوی این جمع ایستادید شدید IMF و خواستار منحل شدن6 months ago, you stood before this panel and demanded that the IMF be dissolved.
، من دارم تماشا میکنم . براش مهم نیست که ایستادمYes. I'd be watching. He didn't mind if I stood here.
دقیقاً جایی ایستادی که بابات می‌ایستاد و حرف میزدیمYou are standing right where your dad used to stand and we used to talk.
من بروی این شنها خواهم ایستادI will stand upon its sands.
هیچ زنی نمی بایست حیوانی" "در او دخول کند"Neither shall any woman stand before a beast to lie down there too.
.کلارا"، لطفا کنار بایست"Clara, please stand aside.
اگه من روش ایستاده باشم، زمین منهIf I'm standing on it, it's my land.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'stand':

None found.