Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

سرما خوردن [sarmâ xordán] (to catch a cold) conjugation

Persian
4 examples
present
past
Stems
سرما خور
سرما خورد
Participles
سرما خورنده
سرما خورده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
سرما می‌خورم
سرما می‌خوری
سرما می‌خورد
سرما می‌خوریم
سرما می‌خورید
سرما می‌خورند
Present progressive tense
دارم سرما می‌خورم
داری سرما می‌خوری
دارد سرما می‌خورد
داریم سرما می‌خوریم
دارید سرما می‌خورید
دارند سرما می‌خورند
Present perfect tense
سرما خورده‌ایم
سرما خورده‌اید
سرما خورده‌اند
سرما خورده‌ام
سرما خورده‌ای
سرما خورده است
Past tense
سرما خوردیم
سرما خوردید
سرما خوردند
سرما خوردم
سرما خوردی
سرما خورد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
سرما خورم
سرما خوری
سرما خورد
سرما خوریم
سرما خورید
سرما خورند
Past imperfect tense
سرما می‌خوردیم
سرما می‌خوردید
سرما می‌خوردند
سرما می‌خوردم
سرما می‌خوردی
سرما می‌خورد
Past progressive tense
داشتیم سرما می‌خوردیم
داشتید سرما می‌خوردید
داشتند سرما می‌خوردند
داشتم سرما می‌خوردم
داشتی سرما می‌خوردی
داشت سرما می‌خورد
Pluperfect tense
سرما خورده بودم
سرما خورده بودی
سرما خورده بود
سرما خورده بودیم
سرما خورده بودید
سرما خورده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
سرما خواهم خورد
سرما خواهی خورد
سرما خواهد خورد
سرما خواهیم خورد
سرما خواهید خورد
سرما خواهند خورد
Imperative mood
سرما بخورید
سرما بخور
Subjunctive present tense
سرما بخورم
سرما بخوری
سرما بخورد
سرما بخوریم
سرما بخورید
سرما بخورند
Subjunctive past tense
سرما خورده باشیم
سرما خورده باشید
سرما خورده باشند
سرما خورده باشم
سرما خورده باشی
سرما خورده باشد

Examples of سرما خوردن

Example in PersianTranslation in English
- پول براي سرما خوردن ندارم -- Can't afford to catch a cold.
تو بخاطر سر فيلپس و بن جوان دير كردي عجيب نيست كه تو هم سرما خورده ايYou're dilly-dallying with sir Philip and young Ben. No wonder you caught a cold.
حتما تو قطار سرما خوردمI must have caught a cold on the train.
، وقتی سرما خوردم ، اون برای من فِرِنی برنج با سوپ . درست کرد که توش ترشی آلو هم مخلوط کرده بودWhen I caught a cold, she made me rice porridge with miso and pickled plums mixed in.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'catch a cold':

None found.