Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

زوم کردن [zum kardán] (to zoom) conjugation

Persian
6 examples
present
past
Stems
زوم کن
زوم کرد
Participles
زوم کننده
زوم کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
زوم می‌کنم
زوم می‌کنی
زوم می‌کند
زوم می‌کنیم
زوم می‌کنید
زوم می‌کنند
Present progressive tense
دارم زوم می‌کنم
داری زوم می‌کنی
دارد زوم می‌کند
داریم زوم می‌کنیم
دارید زوم می‌کنید
دارند زوم می‌کنند
Present perfect tense
زوم کرده‌ایم
زوم کرده‌اید
زوم کرده‌اند
زوم کرده‌ام
زوم کرده‌ای
زوم کرده است
Past tense
زوم کردیم
زوم کردید
زوم کردند
زوم کردم
زوم کردی
زوم کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
زوم کنم
زوم کنی
زوم کند
زوم کنیم
زوم کنید
زوم کنند
Past imperfect tense
زوم می‌کردیم
زوم می‌کردید
زوم می‌کردند
زوم می‌کردم
زوم می‌کردی
زوم می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم زوم می‌کردیم
داشتید زوم می‌کردید
داشتند زوم می‌کردند
داشتم زوم می‌کردم
داشتی زوم می‌کردی
داشت زوم می‌کرد
Pluperfect tense
زوم کرده بودم
زوم کرده بودی
زوم کرده بود
زوم کرده بودیم
زوم کرده بودید
زوم کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
زوم خواهم کرد
زوم خواهی کرد
زوم خواهد کرد
زوم خواهیم کرد
زوم خواهید کرد
زوم خواهند کرد
Imperative mood
زوم بکنید
زوم بکن
Subjunctive present tense
زوم بکنم
زوم بکنی
زوم بکند
زوم بکنیم
زوم بکنید
زوم بکنند
Subjunctive past tense
زوم کرده باشیم
زوم کرده باشید
زوم کرده باشند
زوم کرده باشم
زوم کرده باشی
زوم کرده باشد

Examples of زوم کردن

Example in PersianTranslation in English
زوم کردن
تو ذهن زوم کردن در اینجا؟		You mind zooming in here?
زوم کن
من بايد اونو داشته باشم اسميترز ، زوم کن		I must have her. Smithers, zoom in.
دوباره زوم کنTry zooming out again.
. باشه ، روي 9 زوم کن . يک خورده هم راديو رو بيشتر کن ، لطفاًOkay, zoom in on nine. A little more audio, please.
حالا زوم کن بيرونNow zoom out.
صبر کن. يه کم زوم کنWait, zoom in a little.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

تمییز دادن
distinguish
حمام کردن
bathe
درد کردن
ache
دفن کردن
bury
دیدن
see
رقصیدن
dance
زحمت کشیدن
labor
سریدن
slide
غصه خوردن
be sad
فرو رفتن
go down

Other Persian verbs with the meaning similar to 'zoom':

None found.