Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

فضولی کردن [fozuli kardán] (to pry) conjugation

Persian
1 examples
This verb can also mean the following: stick nose in
present
past
Stems
فضولی کن
فضولی کرد
Participles
فضولی کننده
فضولی کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
فضولی می‌کنم
فضولی می‌کنی
فضولی می‌کند
فضولی می‌کنیم
فضولی می‌کنید
فضولی می‌کنند
Present progressive tense
دارم فضولی می‌کنم
داری فضولی می‌کنی
دارد فضولی می‌کند
داریم فضولی می‌کنیم
دارید فضولی می‌کنید
دارند فضولی می‌کنند
Present perfect tense
فضولی کرده‌ایم
فضولی کرده‌اید
فضولی کرده‌اند
فضولی کرده‌ام
فضولی کرده‌ای
فضولی کرده است
Past tense
فضولی کردیم
فضولی کردید
فضولی کردند
فضولی کردم
فضولی کردی
فضولی کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
فضولی کنم
فضولی کنی
فضولی کند
فضولی کنیم
فضولی کنید
فضولی کنند
Past imperfect tense
فضولی می‌کردیم
فضولی می‌کردید
فضولی می‌کردند
فضولی می‌کردم
فضولی می‌کردی
فضولی می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم فضولی می‌کردیم
داشتید فضولی می‌کردید
داشتند فضولی می‌کردند
داشتم فضولی می‌کردم
داشتی فضولی می‌کردی
داشت فضولی می‌کرد
Pluperfect tense
فضولی کرده بودم
فضولی کرده بودی
فضولی کرده بود
فضولی کرده بودیم
فضولی کرده بودید
فضولی کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
فضولی خواهم کرد
فضولی خواهی کرد
فضولی خواهد کرد
فضولی خواهیم کرد
فضولی خواهید کرد
فضولی خواهند کرد
Imperative mood
فضولی بکنید
فضولی بکن
Subjunctive present tense
فضولی بکنم
فضولی بکنی
فضولی بکند
فضولی بکنیم
فضولی بکنید
فضولی بکنند
Subjunctive past tense
فضولی کرده باشیم
فضولی کرده باشید
فضولی کرده باشند
فضولی کرده باشم
فضولی کرده باشی
فضولی کرده باشد

Examples of فضولی کردن

Example in PersianTranslation in English
فضولی کردن
قصد من فضولی کردن نبود		I didn't - I didn't mean to pry.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

خنثی کردن
neutralize
شرح دادن
explain
طرفداری کردن
favour
غصه خوردن
be sad
فشردن
press
فکر کردن
think
فوت کردن
pass away
کینه ورزیدن
hate
گم کردن
lose
گول خوردن
be deceived

Other Persian verbs with the meaning similar to 'pry':

None found.