Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

فکندن [fekandán] (to do) conjugation

Persian
present
past
Stems
فکن
فکند
Participles
فکننده
فکنده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
می‌فکنم
می‌فکنی
می‌فکند
می‌فکنیم
می‌فکنید
می‌فکنند
Present progressive tense
دارم می‌فکنم
داری می‌فکنی
دارد می‌فکند
داریم می‌فکنیم
دارید می‌فکنید
دارند می‌فکنند
Present perfect tense
فکنده‌ایم
فکنده‌اید
فکنده‌اند
فکنده‌ام
فکنده‌ای
فکنده است
Past tense
فکندیم
فکندید
فکندند
فکندم
فکندی
فکند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
فکنم
فکنی
فکند
فکنیم
فکنید
فکنند
Past imperfect tense
می‌فکندیم
می‌فکندید
می‌فکندند
می‌فکندم
می‌فکندی
می‌فکند
Past progressive tense
داشتیم می‌فکندیم
داشتید می‌فکندید
داشتند می‌فکندند
داشتم می‌فکندم
داشتی می‌فکندی
داشت می‌فکند
Pluperfect tense
فکنده بودم
فکنده بودی
فکنده بود
فکنده بودیم
فکنده بودید
فکنده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواهم فکند
خواهی فکند
خواهد فکند
خواهیم فکند
خواهید فکند
خواهند فکند
Imperative mood
بفکنید
بفکن
Subjunctive present tense
بفکنم
بفکنی
بفکند
بفکنیم
بفکنید
بفکنند
Subjunctive past tense
فکنده باشیم
فکنده باشید
فکنده باشند
فکنده باشم
فکنده باشی
فکنده باشد

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

چیندن
pluck
راندن
ride
فشردن
press
ماندن
remain

Similar but longer

افکندن
throw

Random

افسوس خوردن
regret
دل به دریا زدن
risk
ذخیره کردن
store
ژولیدن
become disheveled
سرما خوردن
catch a cold
عطسه کردن
sneeze
فکر کردن
think
فهماندن
explain
فهمیدن
understand
گذاشتن
let

Other Persian verbs with the meaning similar to 'do':

None found.