Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

تصور کردن [tasavvor kardán] (to imagine) conjugation

Persian
31 examples
present
past
Stems
تصور کن
تصور کرد
Participles
تصور کننده
تصور کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
تصور می‌کنم
تصور می‌کنی
تصور می‌کند
تصور می‌کنیم
تصور می‌کنید
تصور می‌کنند
Present progressive tense
دارم تصور می‌کنم
داری تصور می‌کنی
دارد تصور می‌کند
داریم تصور می‌کنیم
دارید تصور می‌کنید
دارند تصور می‌کنند
Present perfect tense
تصور کرده‌ایم
تصور کرده‌اید
تصور کرده‌اند
تصور کرده‌ام
تصور کرده‌ای
تصور کرده است
Past tense
تصور کردیم
تصور کردید
تصور کردند
تصور کردم
تصور کردی
تصور کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
تصور کنم
تصور کنی
تصور کند
تصور کنیم
تصور کنید
تصور کنند
Past imperfect tense
تصور می‌کردیم
تصور می‌کردید
تصور می‌کردند
تصور می‌کردم
تصور می‌کردی
تصور می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم تصور می‌کردیم
داشتید تصور می‌کردید
داشتند تصور می‌کردند
داشتم تصور می‌کردم
داشتی تصور می‌کردی
داشت تصور می‌کرد
Pluperfect tense
تصور کرده بودم
تصور کرده بودی
تصور کرده بود
تصور کرده بودیم
تصور کرده بودید
تصور کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
تصور خواهم کرد
تصور خواهی کرد
تصور خواهد کرد
تصور خواهیم کرد
تصور خواهید کرد
تصور خواهند کرد
Imperative mood
تصور بکنید
تصور بکن
Subjunctive present tense
تصور بکنم
تصور بکنی
تصور بکند
تصور بکنیم
تصور بکنید
تصور بکنند
Subjunctive past tense
تصور کرده باشیم
تصور کرده باشید
تصور کرده باشند
تصور کرده باشم
تصور کرده باشی
تصور کرده باشد

Examples of تصور کردن

Example in PersianTranslation in English
،بخاطر اينه که اگه بهار باشه ديگه هيچ چيزي واسه ي تصور کردن و آرزو کردن .وجود ندارهBecause if it's spring, then there's nothing to imagine and nothing to wish for.
چرا تو دست از کار کردن و تصور کردن نمیکشی؟Why don't you quit working and imagine?
او قدرت ذهن بشر را در تصور کردن چیزهایی نشان می‌دهد که از هرآنچه که هر ماشینی بتواند انجام دهد فراتر می‌رود ...He's showing the power of the human mind to imagine things that... escape what any machine could ever do...you see?
تصور کردن چنين موجود افسانه‌اي سختهHard to imagine such a mythical creature.
. تصور کن چه بزن بزنی شدYou can imagine what mayhem ensued.
.قيافه مادرتو تصور کن وقتي هتل ماه عسل تورو ببينه !I can just imagine your mother's face if she could see our honeymoon hotel.
,واي جوزفين , تصور کن , من ,شوگر کوالژيک از ساندوسکي اوهايوJosephine, just imagine. Me, Sugar Kowalczyk from Sandusky, Ohio, on a millionaire's yacht.
...فقط تصور کن ...يه کتاب که همه اش درباره ي يه پسريه که پدر و مادرشو کشته ...و وانمود ميکنه اون همه اش تصادف بودهJust imagine a book all about a boy who murders his mother and kills his father and pretends it's all an accident.
کلي گوشت روي صورتم پاشيده شده بود، تصور کن...Can you imagine that?
خودش رو تو 34 سالگى تصور کردHe imagined himself at 34.
پيغام صورت فلکي اون تصور کرد به خاطر شرايط نااميديش؟The message of the constellations--- had he imagined it because of his desperate circumstance?
با یک پا هنوز در قرون وسطا آیزک نیوتون کل منظومه شمسی رو تصور کردWith one foot still in the Middle Ages Isaac Newton imagined the whole solar system.
ممکنه فقط تصور کرده باشي که تو اون رو نوشتي ؟Is it possible that you just imagined that you wrote it?
تصور کرده بود که اونا بايد سپاسگزارش باشندHe imagined they would be grateful to him.
دنیا زیباتر از اون چیزی بود که تصور کرده بودم و همچنین خطرناکتر از اون چیزی که رویاشو می دیدمAnd the world was more beautiful than I ever dreamed and also more dangerous than I ever imagined.
من اين لحظه رو بارها تصور کرده بودمI've imagined this moment so many times.
يعني همه اون ويژگي هايي که شما تصور کرده بودين رو داشت؟So he had all the qualities you imagined?
تصور می‌کنم که الان دیگه بیشتر از تو بوی گند می‌دهI imagine he smells worse than you by now.
خيلي وقت ها تصور کردمMany a time I imagined...
،نمي تونستم تحمل کنم اون با جان ازدواج کنه .براي همين پايان ديگه اي تصور کردمl couldn't bear to see her marry him, so l imagined another ending.
.بارها اينو تصور کردمI've imagined it many times.
خنده داره ، ولي آخرين چيزي که من تصور کردم اين بود که شايد من تنها کسي نبودم که مي تونست زمان رو متوقف کنهIt's funny, but the last thing I imagined was that maybe I wasn't the only one who could stop time.
فکر کردم فقط تصور کردمI assumed I had imagined it.
نمی تونم تصور کنم !Could not have imagined it!
آره ، راستشو بخواي ، کلارک . . مطمئنم به اندازه کافي خسته بودم که بخوام پاپانوئل رو تصور کنم .yes, honestly, clark. l'm sure that i was tired enough to have imagined santa, but there is no way i could've dreamed away all of those whiffle balls and game boys.
من فقط نميتونستم جورجيو تصور کنمI just never imagined Georgie so...
مي‌تونم تصور کنم که براي مدت زيادي برهنه بوده ولي ديگه نه اينطورI imagined her naked plenty of times, but never like this.
که ميتونستم تصور کنم احتمالِ رخ دادنش بودهI could have ever imagined was possible.
بله، بیشتر از اون که تصور کنیYes, more than I could have imagined.
حت تصور کنید بک نفرEven imagined ones.
،حتي اگه شکست بخوري ...قيافه‏ي پدر وقتي که .کشته ميشي رو تصور بکن...Even if you lose, imagine the look on Father's face when you fall.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

باور کردن
believe
تشکر کردن
thank

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'imagine':

None found.