دوستان از شما مي خوام که به من در تشکر کردن از خانم و آقاي کرلئونه ملحق بشيد | Folks, I want you to join me in giving a real Nevada thank you to Mr. and Mrs. Michael Corleone! |
... اگه نگرانِ تشکر کردن ازم هستي - .واسه اين نيامدم - | - If it's about thanking me ... - That's not why I'm here. |
هنوز واسه تشکر کردن از من زوده | Well, don't thank me yet. |
ممنون بخاطر اينکه منو بردين اونجا تشکر کردن کافيه | - Thank you so much for taking me there. - Stop thanking me. |
واقعا قرار نبود باعث تشکر کردن بشه، نه؟ | That's not actually supposed to generate a thank-you, was it? |
از خدايان تشکر کن.. | Give thanks to the gods. |
.از من تشکر نکن .از ضرب المثلم تشکر کن | Don't thank me. Thank my saying. |
.از مغزت تشکر کن | You should be thanking your brain. |
تشکر کن ازش اما اينجا خوبه | Tell him thanks, but we're good where we are. |
خيالت راحت باشه و از همسرت براي اين کلوچ? ميوه ايِ خوشمزه تشکر کن | You be sure and thank Maisie for this fine pie. |
،تعجب کردم که اون ...همون فرانک ديورالي بود ...که اومد و از من تشکر کرد... براي تير اندازي نکردن... | I wonder if that's the same Frank Deverell... that came and thanked me... for not shooting his son in the goddamn head. |
حتماً مامان، من فکر ميکنم مونيکا به جاي هر دو نفرمون ازش تشکر کرد | Actually, Mom, I think Monica thanked him for the both of us. |
از "موننا" بپرسين - اون تنها کسي ....بود که از من تشکر کرد | Ask Munna - he was the only man who thanked me... |
تمپلتون و کسي ازم تشکر کرد؟ | And do I get thanked? |
نميخواي بگي چرا ازت تشکر کرد؟ | You're not gonna tell me why she thanked you? |
اين کاراگاه اونجا بوده و نورمن باهاش درباره دختره حرف زده کاراگاه ازش تشکر کرده و بعد هم از اونجا رفته | This detective was there, Norman told him about the girl... the detective thanked him and he went away. |
اون اول کتاب ازت تشکر کرده و... شما دوتا قبلا خيلي نزديک بودين | She thanked you in the forward and you two were really close. |
...يعني چندا بدون اينکه منو بشناسه ازم تشکر کرده | That means Chanda thanked me without knowing who I am. |
برای گرفتن این کار اونجوری که باید ازت تشکر کرده باشم | I've ever thanked you properly for helping me get it. |
،خب، از طرف ملتمون ...به خاطر خدماتت ازت تشکر میکنم | Well, on behalf of our nation, thank you for your service. |
اینطوری ازم تشکر میکنی | That's how you'll thank me. |
از آقاي ميسي تشکر کردم | -Just fine. - I wrote Mr. Macy a letter and thanked him for the job. |
ازتون تشکر کردم براي قبول کردن اين سِمت؟ | Have I ever thanked you properly for accepting the post? |
شخصا ازت تشکر کردم | I've thanked you in person. |
.يادم رفت بابت شام اون شب ازت تشکر کنم | I never thanked you for dinner. |
وقت نشد ازت بخاطر اينکه زنگ زدي تشکر کنم | I haven't thanked you for calling. |
يه دقيقه صبرکن. نشد ازت تشکر کنم | Wait a minute, I never thanked you! |
اوه به هر حال فکر نکنم شانس اینو داشتم که ازت تشکر کنم واسه گلها که واسم فرستادی | I never thanked him for the flowers you sent me. |
نمی تونستی ازم تشکر کنی | You could've thanked me. |
...حداقل تشکر بکن | At least say thanks... |
. پس ، خواستم ازت تشکر کرده باشم . تو واقعا دوست خوبي هستي | So I wanted to say thank you. You're a really good friend. |
فکر نمی کنم به اندازه کافی ازت تشکر کرده باشم | I really can't thank you enough. |
. فقط خواستم ازت تشکر کرده باشم | Just wanted to thank you. |
. فقط خواستم ازتون تشکر کرده باشم . ببخشيد که کار به اين جاها کِشيد | I just wanted to say thank you. I'm sorry it came down to all this. |
.مطمئن نیستم که ازت تشکر کرده باشم | I'm not sure that I said thank you. |