Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

جمع شدن [jam' šodán] (to gather together) conjugation

Persian
4 examples
This verb can also mean the following: accumulate, gather up, gather as a group, assemble
present
past
Stems
جمع شو
جمع شد
Participles
جمع شونده
جمع شده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
جمع می‌شوم
جمع می‌شوی
جمع می‌شود
جمع می‌شویم
جمع می‌شوید
جمع می‌شوند
Present progressive tense
دارم جمع می‌شوم
داری جمع می‌شوی
دارد جمع می‌شود
داریم جمع می‌شویم
دارید جمع می‌شوید
دارند جمع می‌شوند
Present perfect tense
جمع شده‌ایم
جمع شده‌اید
جمع شده‌اند
جمع شده‌ام
جمع شده‌ای
جمع شده است
Past tense
جمع شدیم
جمع شدید
جمع شدند
جمع شدم
جمع شدی
جمع شد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
جمع شوم
جمع شوی
جمع شود
جمع شویم
جمع شوید
جمع شوند
Past imperfect tense
جمع می‌شدیم
جمع می‌شدید
جمع می‌شدند
جمع می‌شدم
جمع می‌شدی
جمع می‌شد
Past progressive tense
داشتیم جمع می‌شدیم
داشتید جمع می‌شدید
داشتند جمع می‌شدند
داشتم جمع می‌شدم
داشتی جمع می‌شدی
داشت جمع می‌شد
Pluperfect tense
جمع شده بودم
جمع شده بودی
جمع شده بود
جمع شده بودیم
جمع شده بودید
جمع شده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
جمع خواهم شد
جمع خواهی شد
جمع خواهد شد
جمع خواهیم شد
جمع خواهید شد
جمع خواهند شد
Imperative mood
جمع بشوید
جمع بشو
Subjunctive present tense
جمع بشوم
جمع بشوی
جمع بشود
جمع بشویم
جمع بشوید
جمع بشوند
Subjunctive past tense
جمع شده باشیم
جمع شده باشید
جمع شده باشند
جمع شده باشم
جمع شده باشی
جمع شده باشد

Examples of جمع شدن

Example in PersianTranslation in English
جمع شده
مهمانان گرامي، در اينجا جمع شده ايم تا اين مرد و زن را با هم پيوند دهيم .به سنت ازدواج		Dearly beloved, we are gathered together to join together this man and this woman in holy matrimony.
همه ي حيوانات اينجا جمع شده ايم تا درمورد يه موقعيت پرخطر بحث کنمWe are all gathered together to discuss our precarious situation.
... عزيزان، امروز اينجا جمع شده‌ايم تا"Dearly beloved, we are gathered together..."
جمع شدند
و آب هاي جهان در کنار هم جمع شدند و در ميان آنها خشکي شکل گرفت		And the waters of the world gathered together, and in their midst emerged dry land.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

جدا شدن
separate

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

پذیرفتن
receive
تحمل کردن
tolerate
تعجب کردن
be surprised
تفسیر کردن
interpret
جلق زدن
masturbate
جمع‌آوری کردن
collect together
حساب کردن
calculate
خندسن
laugh
خندیدن
laugh
درد کردن
ache

Other Persian verbs with the meaning similar to 'gather together':

None found.