Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

گستردن [gostardán] (to spread) conjugation

Persian
5 examples
present
past
Stems
گستر
گسترد
Participles
گسترنده
گسترده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
می‌گسترم
می‌گستری
می‌گسترد
می‌گستریم
می‌گسترید
می‌گسترند
Present progressive tense
دارم می‌گسترم
داری می‌گستری
دارد می‌گسترد
داریم می‌گستریم
دارید می‌گسترید
دارند می‌گسترند
Present perfect tense
گسترده‌ایم
گسترده‌اید
گسترده‌اند
گسترده‌ام
گسترده‌ای
گسترده است
Past tense
گستردیم
گستردید
گستردند
گستردم
گستردی
گسترد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
گسترم
گستری
گسترد
گستریم
گسترید
گسترند
Past imperfect tense
می‌گستردیم
می‌گستردید
می‌گستردند
می‌گستردم
می‌گستردی
می‌گسترد
Past progressive tense
داشتیم می‌گستردیم
داشتید می‌گستردید
داشتند می‌گستردند
داشتم می‌گستردم
داشتی می‌گستردی
داشت می‌گسترد
Pluperfect tense
گسترده بودم
گسترده بودی
گسترده بود
گسترده بودیم
گسترده بودید
گسترده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواهم گسترد
خواهی گسترد
خواهد گسترد
خواهیم گسترد
خواهید گسترد
خواهند گسترد
Imperative mood
بگسترید
بگستر
Subjunctive present tense
بگسترم
بگستری
بگسترد
بگستریم
بگسترید
بگسترند
Subjunctive past tense
گسترده باشیم
گسترده باشید
گسترده باشند
گسترده باشم
گسترده باشی
گسترده باشد

Examples of گستردن

Example in PersianTranslation in English
زير پاهايمان نعنا گسترده بودUnder our feet the mint grass spread,
نشان مي داد که چرا دوربين را تا آخر زوم کرده .و روي دستم پيش برده بودم .شهر هيمي زير ما دامن گسترده و وقتي که پنج سال بعد دوست من هارون تازيف فيلمي را که از همانجا گرفته بود برايم فرستادThe city of Heimaey spread out below us, and when, five years later, my friend Haroun Tazieff sent me the film he'd just shot in the same place, l lacked only the name to know that nature performs its own dondoyaki.
صربها حملات گسترده ايو بر ضد اهداف غيرنظامي آغاز کردند و ترس و وحشتو گسترش دادند و يه عبارت جديدو تحت عنوان "پاکسازي قومي" معرفي کردندSerbs started massive attacks against civilian targets spreading fear and terror and introducing a new term:
تب کرده و جوش ها هم گسترده تر شدهShe's starting to run a fever, and the rash is spreading.
همه شما ميتونيد تشخيص بديد كه به طور گسترده اي .فقط در نيويورك،آدم هاي زيادي از دست رفته اندI'll leave that to you to determine just how widespread the human loss will be in New York City alone.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'spread':

None found.