Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

پاک کردن [pâk kardán] (to clean) conjugation

Persian
19 examples
present
past
Stems
پاک کن
پاک کرد
Participles
پاک کننده
پاک کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
پاک می‌کنم
پاک می‌کنی
پاک می‌کند
پاک می‌کنیم
پاک می‌کنید
پاک می‌کنند
Present progressive tense
دارم پاک می‌کنم
داری پاک می‌کنی
دارد پاک می‌کند
داریم پاک می‌کنیم
دارید پاک می‌کنید
دارند پاک می‌کنند
Present perfect tense
پاک کرده‌ایم
پاک کرده‌اید
پاک کرده‌اند
پاک کرده‌ام
پاک کرده‌ای
پاک کرده است
Past tense
پاک کردیم
پاک کردید
پاک کردند
پاک کردم
پاک کردی
پاک کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
پاک کنم
پاک کنی
پاک کند
پاک کنیم
پاک کنید
پاک کنند
Past imperfect tense
پاک می‌کردیم
پاک می‌کردید
پاک می‌کردند
پاک می‌کردم
پاک می‌کردی
پاک می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم پاک می‌کردیم
داشتید پاک می‌کردید
داشتند پاک می‌کردند
داشتم پاک می‌کردم
داشتی پاک می‌کردی
داشت پاک می‌کرد
Pluperfect tense
پاک کرده بودم
پاک کرده بودی
پاک کرده بود
پاک کرده بودیم
پاک کرده بودید
پاک کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
پاک خواهم کرد
پاک خواهی کرد
پاک خواهد کرد
پاک خواهیم کرد
پاک خواهید کرد
پاک خواهند کرد
Imperative mood
پاک بکنید
پاک بکن
Subjunctive present tense
پاک بکنم
پاک بکنی
پاک بکند
پاک بکنیم
پاک بکنید
پاک بکنند
Subjunctive past tense
پاک کرده باشیم
پاک کرده باشید
پاک کرده باشند
پاک کرده باشم
پاک کرده باشی
پاک کرده باشد

Examples of پاک کردن

Example in PersianTranslation in English
من اينجا سه قوطي لکه بر که براي پاک کردن 1000 سنگ قبر .کافي هست رو تنها به قيمت 39.95 دلار عرضه ميکنمI'm offering three bottles-- enough to clean 1 ,000 tombstones-- for only $39.95.
من پيشنهاد دادم که پوله پاک کردن اينارو بهش بدم اما اون گوش نکردI offered to pay Mike for the cleaning and he refused.
.پاک کردن پنجره يعني پاک کردن دو طرفش حق با منه يا حق با منه؟Cleaning the windows means cleaning both sides.Am I right,or am I right?
من براي پاک کردن اينجا به کمک تو نياز دارمI need you to help me clean up.
پاک کردن چرک هاي اين لباس !This suit'll cost more to clean than to buy!
جان برو اون تو و خوکدوني‌تُ پاک کنGet in there and clean up that pigsty of yours.
نوار رو بگير... اسم من .رو پاک کن... اسم تو پاک ميمونهYou take the tape...my name gets clean...your name stays clean.
...نوار رو بگير... اسم من رو پاک کن .اسم تو پاک ميمونه همه خوشحال هستند، اون چطور؟Take the tape...my name gets clean... your name stays clean.
.اون خون رو پاک کنLet's clean that drip.
شیشه پاک کن قبلی خودم.My old window cleaner.
اقاي "کارسون" بوي مواد پاک کننده رو اينجاMr Carson doesn't like the smell of cleaning materials in the servants' hall.
.فکر کنم نصف توالت هاي ابالات متحده رو پاک کرده باشمI must've cleaned half the toilets in the state.
وقتي دوباره برگشتم و اونجارو ديدم يه نفر رفته بود خونها رو پاک کرده بودWhen I went back to check it, someone had cleaned up the blood.
اونا پرستشگاه رو کاملاً پاک کردندThey thoroughly cleaned the synagogue,
آپارتمان را از کثافت پاک کردم و برات لباس تمیز گرفتمI've cleaned all the mess from the flat and l bought some new clothes for you.
. " بايد تمام رابطه هامونُ قطع ميکردم " برِک . هرچيزي که به فکرم ميرسيدُ پاک کردمI got to cut ties, Brick. I cleaned up everything on my end.
وقتي دوباره برگشتم و اونجارو ديدم يه نفر رفته بود خونها رو پاک کرده بودWhen I went back to check it, someone had cleaned up the blood.
شما را پاک خواهم کرد و روحي تازه"I will cleanse thee and a new spirit
.فکر کنم نصف توالت هاي ابالات متحده رو پاک کرده باشمI must've cleaned half the toilets in the state.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

کوک کردن
tune
کمک کردن
help

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'clean':

None found.