Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

نگریستن [negaristán] (to look) conjugation

Persian
5 examples
present
past
Stems
نگر
نگریست
Participles
نگرنده
نگریسته
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
می‌نگرم
می‌نگری
می‌نگرد
می‌نگریم
می‌نگرید
می‌نگرند
Present progressive tense
دارم می‌نگرم
داری می‌نگری
دارد می‌نگرد
داریم می‌نگریم
دارید می‌نگرید
دارند می‌نگرند
Present perfect tense
نگریسته‌ایم
نگریسته‌اید
نگریسته‌اند
نگریسته‌ام
نگریسته‌ای
نگریسته است
Past tense
نگریستیم
نگریستید
نگریستند
نگریستم
نگریستی
نگریست
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
نگرم
نگری
نگرد
نگریم
نگرید
نگرند
Past imperfect tense
می‌نگریستیم
می‌نگریستید
می‌نگریستند
می‌نگریستم
می‌نگریستی
می‌نگریست
Past progressive tense
داشتیم می‌نگریستیم
داشتید می‌نگریستید
داشتند می‌نگریستند
داشتم می‌نگریستم
داشتی می‌نگریستی
داشت می‌نگریست
Pluperfect tense
نگریسته بودم
نگریسته بودی
نگریسته بود
نگریسته بودیم
نگریسته بودید
نگریسته بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواهم نگریست
خواهی نگریست
خواهد نگریست
خواهیم نگریست
خواهید نگریست
خواهند نگریست
Imperative mood
بنگرید
بنگر
Subjunctive present tense
بنگرم
بنگری
بنگرد
بنگریم
بنگرید
بنگرند
Subjunctive past tense
نگریسته باشیم
نگریسته باشید
نگریسته باشند
نگریسته باشم
نگریسته باشی
نگریسته باشد

Examples of نگریستن

Example in PersianTranslation in English
نگریسته
به اقیانوس نگریسته ام سخت کوشیده ام تصور کنم		♪ I've looked at the ocean ♪ ♪ Tried hard to imagine. ♪
می‌نگرد
...زمانیكه تقاص گرفته نشده آسمان با دید حقارت بر ما می‌نگرد در روسیاهی		When a wrong is unavenged, the heavens look down on us in shame.
بنگر
بنگر سميراميس، بنگر		Look, Semiramis, look! Yes, the goat removeth his horns.
پس به آسمان بنگر جايي كه در ميان ابرها راهي گشوده شدهThen look into the sky, where through the clouds a path is torn,
سرنوشت دگرگون خواهد شد ،به درونت بنگر ...پيوندتون رو اصلاح کنFate be changed, look inside, mend the bond torn by pride.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

انتقاد کردن
criticise
پیوستن
join
راه رفتن
walk
صبر کردن
wait
کشتی گرفتن
wrestle
مرطوب کردن
moisten
میل کردن
eat
نگاه کردن
look
نماز خواندن
perform salat
یخ بستن
freeze

Other Persian verbs with the meaning similar to 'look':

None found.