Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

قمپز درکردن [qompoz dar kardán] (to exaggerate) conjugation

Persian
This verb can also mean the following: overstate
present
past
Stems
قمپز در کن
قمپز در کرد
Participles
قمپز در کننده
قمپز در کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
قمپز در می‌کنم
قمپز در می‌کنی
قمپز در می‌کند
قمپز در می‌کنیم
قمپز در می‌کنید
قمپز در می‌کنند
Present progressive tense
دارم قمپز در می‌کنم
داری قمپز در می‌کنی
دارد قمپز در می‌کند
داریم قمپز در می‌کنیم
دارید قمپز در می‌کنید
دارند قمپز در می‌کنند
Present perfect tense
قمپز در کرده‌ایم
قمپز در کرده‌اید
قمپز در کرده‌اند
قمپز در کرده‌ام
قمپز در کرده‌ای
قمپز در کرده است
Past tense
قمپز در کردیم
قمپز در کردید
قمپز در کردند
قمپز در کردم
قمپز در کردی
قمپز در کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
قمپز در کنم
قمپز در کنی
قمپز در کند
قمپز در کنیم
قمپز در کنید
قمپز در کنند
Past imperfect tense
قمپز در می‌کردیم
قمپز در می‌کردید
قمپز در می‌کردند
قمپز در می‌کردم
قمپز در می‌کردی
قمپز در می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم قمپز در می‌کردیم
داشتید قمپز در می‌کردید
داشتند قمپز در می‌کردند
داشتم قمپز در می‌کردم
داشتی قمپز در می‌کردی
داشت قمپز در می‌کرد
Pluperfect tense
قمپز در کرده بودم
قمپز در کرده بودی
قمپز در کرده بود
قمپز در کرده بودیم
قمپز در کرده بودید
قمپز در کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
قمپز در خواهم کرد
قمپز در خواهی کرد
قمپز در خواهد کرد
قمپز در خواهیم کرد
قمپز در خواهید کرد
قمپز در خواهند کرد
Imperative mood
قمپز در بکنید
قمپز در بکن
Subjunctive present tense
قمپز در بکنم
قمپز در بکنی
قمپز در بکند
قمپز در بکنیم
قمپز در بکنید
قمپز در بکنند
Subjunctive past tense
قمپز در کرده باشیم
قمپز در کرده باشید
قمپز در کرده باشند
قمپز در کرده باشم
قمپز در کرده باشی
قمپز در کرده باشد

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

دمیدن
breathe
سریدن
slide
عطسه کردن
sneeze
فارغ‌التحصیل شدن
graduate
فشردن
press
قطع کردن
interrupt
کاوش کردن
explore
کمک دادن
help
لبخند زدن
smile
مونتاژ کردن
assemble

Other Persian verbs with the meaning similar to 'exaggerate':

None found.