Etymology
Blog
Etymology Blog

Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

طاقت آوردن [tâqat âvardán] (to stand) conjugation

Persian
This verb can also mean the following: put up with, tolerate
present
past
Stems
طاقت آور
طاقت آورد
Participles
طاقت آورنده
طاقت آورده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
طاقت می‌آورم
طاقت می‌آوری
طاقت می‌آورد
طاقت می‌آوریم
طاقت می‌آورید
طاقت می‌آورند
Present progressive tense
دارم طاقت می‌آورم
داری طاقت می‌آوری
دارد طاقت می‌آورد
داریم طاقت می‌آوریم
دارید طاقت می‌آورید
دارند طاقت می‌آورند
Present perfect tense
طاقت آورده‌ایم
طاقت آورده‌اید
طاقت آورده‌اند
طاقت آورده‌ام
طاقت آورده‌ای
طاقت آورده است
Past tense
طاقت آوردیم
طاقت آوردید
طاقت آوردند
طاقت آوردم
طاقت آوردی
طاقت آورد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
طاقت آورم
طاقت آوری
طاقت آورد
طاقت آوریم
طاقت آورید
طاقت آورند
Past imperfect tense
طاقت می‌آوردیم
طاقت می‌آوردید
طاقت می‌آوردند
طاقت می‌آوردم
طاقت می‌آوردی
طاقت می‌آورد
Past progressive tense
داشتیم طاقت می‌آوردیم
داشتید طاقت می‌آوردید
داشتند طاقت می‌آوردند
داشتم طاقت می‌آوردم
داشتی طاقت می‌آوردی
داشت طاقت می‌آورد
Pluperfect tense
طاقت آورده بودم
طاقت آورده بودی
طاقت آورده بود
طاقت آورده بودیم
طاقت آورده بودید
طاقت آورده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
طاقت خواهم آورد
طاقت خواهی آورد
طاقت خواهد آورد
طاقت خواهیم آورد
طاقت خواهید آورد
طاقت خواهند آورد
Imperative mood
طاقت بیاورید
طاقت بیاور
Subjunctive present tense
طاقت بیاورم
طاقت بیاوری
طاقت بیاورد
طاقت بیاوریم
طاقت بیاورید
طاقت بیاورند
Subjunctive past tense
طاقت آورده باشیم
طاقت آورده باشید
طاقت آورده باشند
طاقت آورده باشم
طاقت آورده باشی
طاقت آورده باشد

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Random

چروک شدن
wrinkle
چیدن
pick
درست کردن
fix
راندن
ride
زندگی کردن
live
صحبت کردن
talk
طرفداری کردن
favour
فارغ‌التحصیل شدن
graduate
فریاد زدن
yell
کار کردن
work

Other Persian verbs with the meaning similar to 'stand':

None found.