Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

خواب رفتن [xâb raftán] (to sleep) conjugation

Persian
14 examples
present
past
Stems
خواب رو
خواب رفت
Participles
خواب رونده
خواب رفته
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
خواب می‌روم
خواب می‌روی
خواب می‌رود
خواب می‌رویم
خواب می‌روید
خواب می‌روند
Present progressive tense
دارم خواب می‌روم
داری خواب می‌روی
دارد خواب می‌رود
داریم خواب می‌رویم
دارید خواب می‌روید
دارند خواب می‌روند
Present perfect tense
خواب رفته‌ایم
خواب رفته‌اید
خواب رفته‌اند
خواب رفته‌ام
خواب رفته‌ای
خواب رفته است
Past tense
خواب رفتیم
خواب رفتید
خواب رفتند
خواب رفتم
خواب رفتی
خواب رفت
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
خواب روم
خواب روی
خواب رود
خواب رویم
خواب روید
خواب روند
Past imperfect tense
خواب می‌رفتیم
خواب می‌رفتید
خواب می‌رفتند
خواب می‌رفتم
خواب می‌رفتی
خواب می‌رفت
Past progressive tense
داشتیم خواب می‌رفتیم
داشتید خواب می‌رفتید
داشتند خواب می‌رفتند
داشتم خواب می‌رفتم
داشتی خواب می‌رفتی
داشت خواب می‌رفت
Pluperfect tense
خواب رفته بودم
خواب رفته بودی
خواب رفته بود
خواب رفته بودیم
خواب رفته بودید
خواب رفته بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
خواب خواهم رفت
خواب خواهی رفت
خواب خواهد رفت
خواب خواهیم رفت
خواب خواهید رفت
خواب خواهند رفت
Imperative mood
خواب بروید
خواب برو
Subjunctive present tense
خواب بروم
خواب بروی
خواب برود
خواب برویم
خواب بروید
خواب بروند
Subjunctive past tense
خواب رفته باشیم
خواب رفته باشید
خواب رفته باشند
خواب رفته باشم
خواب رفته باشی
خواب رفته باشد

Examples of خواب رفتن

Example in PersianTranslation in English
يک سوژه در مورد بي خطر بودن سيگارها از لحاظ آتش سوزي دارم، در مورد .آدمايي که در حال سيگار کشيدن خواب رفتن و سيگار اونا رو به آتش کشوندهI'm doing this story on fire safety, and people burning up from falling asleep smoking.
پاهام خواب رفتن !My legs are falling asleep!
فكر ميكنم مسيح و فرشتگانش به خواب رفتن و ما رو در رنج و عذاب تنها گذاشتنI think Christ and all his angels have been asleep... Once we are left to suffer!
درست مثل به خواب رفتن، عاشقش شدمI fell in love with him the way you fall asleep.
.تو همه ي اون قرص هاي خواب رو خوردي يادت مياد؟You took all those sleeping pills. Remember?
قرصهاي خواب رو خوردمI took sleeping pills.
،از وقتى هم که تو اون خواب رو ديدى من يه خواب راحت نکردمEver since you had that dream, I haven't had a decent night of sleep.
سرل ، اتاق نشيمن و بخش خواب رو کنترل کنSearle, check the social area and the sleeping quarters.
اون قرص هاي خواب رو با مشروب نخوري البته اگه نمي خواهيد خودتون رو بکشيدDon't mix those sleeping pills with alcohol unless you want to kill yourself.
همينطور که خواب رفته مثل روياستAs he slept, Like in a dream
سلام! نميدونستم خواب رفته بوديI didn't know you slept over.
اژدها پس از اون پرخوري به خواب خواهد رفتThe dragon will sleep after gorging.
به خواب برو، عزيزمGo to sleep, my love
به خواب بروGo to sleep

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'sleep':

None found.