به زودی خودم میفهمم که بخاطر کم حرف زدن من باهاش بوده که فلاهرتی داره با جو کار میکنه یا نه | I'll soon find out if Flaherty's been working on Joe after I have a little talk with him. |
حالا آماده حرف زدن هستی جو.. ؟ | Are you ready to talk now, Joe? |
اون معمولاً وقت نامناسبي رو براي حرف زدن انتخاب ميکنه و حرف هاي چرت و پرتي ميگه | He generally picks the wrong time to talk and says the wrong things. |
من مردي هستم که حرف زدن با مردي که دوست داره حرف بزنه رو دوست دارم | I'm a man who likes talking to a man who likes to talk. |
احتمالا نتوني به این حس برسی اگه اينجا بموني و همينطوري به حرف زدن ادامه بدي | You're not likely to know if you stay here talking much longer. |
...ميدوني اگه يک نفر اونجوري که شنيدم باهام حرف ميزد ...طوري که مادرت باهات حرف زد | You know, if anyone ever talked to me the way I heard... the way she spoke to you... |
کمپ زندان شماره 2 توي درانيستا اون با ما حرف زد | Prison camp number 2 at Dranitsa. He talked to us. |
بعد به تو در ژنو تلفن کرد و يک ساعت با تو حرف زد | Then he called Geneva and talked to you for an hour. |
بعد از اينکه حرف زد بايد فورا از شرش خلاص بشيم | After he's talked, we must get rid of him immediately. |
اون همه روز رو درباره پدرش حرف زد | He talked about him all day today. |
تمام روز از خودم حرف زده ام و تو گوش کرده اي چقدر برايت ملال انگيز بوده | l've talked and you've listened to me. How boring for you. |
اُه،اون با تو هم حرف زده،ها؟ | Oh, he talked to you too, huh? |
- ... ما قبلا دربارش حرف زده بوديم | - This what we talked about... |
.نه، ما دربارش حرف زده بوديم | No, we talked about that! |
تو بايد با اين غريبه حرف زده باشي | You and this stranger must have talked. |
میتونم بهت نشون بدم درباره چی حرف میزنم .یا میتونی از ماشین بری بیرون | I can either show you what I'm talking about, or you can get out of the car. |
.من باهاش حرف میزنم .من او مرد رو میشناسم | I'm gonna talk to him. |
در مورد آدمای معمولی حرف میزنم | I'm talking about normal people. |
- الان دارم بلندتر از حالت معمولی حرف میزنم؟ | Am I talking louder than I usually talk right now? |
باهاشون حرف میزنم | I'll talk to them. |
آدام اسمیت باید تجدید نظر کنه - راجع به چی داری حرف میزنی؟ | Adam Smith needs revision. What are you talking about? |
.اصلا نمیدونم درباره چی حرف میزنی | I have no idea what you're talking about. |
.سعید، یادت نره با کی حرف میزنی .من میدونم تو جنگ چه کار کردی | Sayid, don't forget who you're talking to. I know what you did in the war. |
درباره چی حرف میزنی؟ | What are you talking about? |
.متاسفم. نمیدونم درباره چی حرف میزنی | I'm sorry. I don't know what you're talking about. |
ما داریم راجع به کتاب حرف میزنیم | We're talking about books. |
ما از شاد بودن حرف میزنیم | We're talking about being happy. |
هروقت فهمیدی چرا اون جوجهای که روی مبل نشسته ،حلقۀ ازدواج تو توی دستشه با هم حرف میزنیم | Figure out that chick who's sitting on my sofa wearing your wedding ring, and then we'll talk. |
.بعداً در این مورد حرف میزنیم | We'll talk about that later. We're going this way. |
در مورد چه مدل ماشینی حرف میزنیم؟ | What kind of car are we talking about? |
دربارهی چی حرف میزنید؟ | What y'all talking about? |
در مورد چی حرف میزنید؟ ماست؟ | What are you guys talking about? |
، چه خاطراتی دخترا داشتن . تقریبا" از زمانیکه درموردش حرف زدیم | What a memory that girl's got. Almost a year since we talked about it. |
در مورد چیزهایی که دیشب ...راجع بهشون حرف زدیم | Everything we talked about last night. |
ما تا ساعت 2 حرف زدیم بعد از ظهر فوق العاده ای بود | We talked till 2. It was this perfect evening. |
ما دو ساعت و نیم باهم حرف زدیم سلیقه هامون تو لباس یکی بود | We talked for two and a half hours. We have the same taste in clothes. |
...اُه، خدا، نه. "ایثِن" قبلا در این باره حرف زدیم | Oh, God, no. Ethan, that's what we talked about... |
.اونا باهام تجملي حرف زدند ! | They talked fancy to me. |
همينطور خبر داره که دو تا اسير گرفتين .که در مورد خيلي چيزها حرف زدند | He also knows you picked up two prisoners who talked. |
من همان شب خودم با اون حرف زدم، اما نتونستم کاري کنم | I talked to him myself that very night, but I could do nothing with him. |
آخرين آدمي که باهاش حرف زدم، قبل از اينکه .همه اين اتفاق ها بيفته، مارتيني بود | The last man I talked to before all this stuff started happening to me was Martini. |
ولي من با سرمهندس حرف زدم | But I talked to the engineer. |
بعد با خودش و خواهرش حرف زدم و قراري گذاشتيم که ديگه تفنگي نداشته باشه, تا زماني که به سن قانوني ميرسه | Then I talked to him and his sister, and it was agreed by all of us that he wouldn't have another gun until he was of age. |
من با مادرم حرف زدم و اون گفت،بلانچ چند سالشه؟ | I talked to my mother about you and she said, "How old is Blanche?" |
خب با بابات حرف زدی؟ | So you talked to your dad? |
تا حالا با کسی هم حرف زدی؟ | Have you even talked to anybody yet? |
.نزدیک هوگو نشید ،در مورد هر چیزی که باهاش حرف زدی یه چیزی به من میگه که | Whatever it is you talked him into, something tells me you don't have his best interests at heart. |
با زویی در اینباره حرف زدی؟ | Have you talked to Zoey about this? |
با تایلر حرف زدی ؟ | You talked to Tyler? |
، ما حرف زده بودیم . نه بطور جدی | We had talked... Not seriously... |
...اگه دوباره رفته بودی سمت این مواد .می تونستی زنگ بزنی. می تونستی با من حرف بزنی... | If you were anywhere near this kind of thing again, you could have called, you could have talked to me. |
- هی، موضوع چیه؟ نباید اینجوری حرف بزنی درست و حسابی حرف بزن | - That's no way to talk. |
بيا داخل و بشين و راحت باش و حرف بزن | Let's come in and sit down and be comfortable and talk. |
برو خونه و در اين مورد .با زنت حرف بزن | You go on home and talk about it to your wife. |
هري، يه دقيقه با يوستاس حرف بزن باشه؟ | Harry, talk to Eustace for a minute, will you? |
بهش فكر نكن، همينطور حرف بزن | Keep away. Keep talking. |
واسه چي بايد باهاش حرف زده باشم؟ | - Why the hell would I talk to her? |