Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

تنظیم کردن [tanzim kardán] (to set) conjugation

Persian
6 examples
This verb can also mean the following: arrange, adjust, fix
present
past
Stems
تنظیم کن
تنظیم کرد
Participles
تنظیم کننده
تنظیم کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
تنظیم می‌کنم
تنظیم می‌کنی
تنظیم می‌کند
تنظیم می‌کنیم
تنظیم می‌کنید
تنظیم می‌کنند
Present progressive tense
دارم تنظیم می‌کنم
داری تنظیم می‌کنی
دارد تنظیم می‌کند
داریم تنظیم می‌کنیم
دارید تنظیم می‌کنید
دارند تنظیم می‌کنند
Present perfect tense
تنظیم کرده‌ایم
تنظیم کرده‌اید
تنظیم کرده‌اند
تنظیم کرده‌ام
تنظیم کرده‌ای
تنظیم کرده است
Past tense
تنظیم کردیم
تنظیم کردید
تنظیم کردند
تنظیم کردم
تنظیم کردی
تنظیم کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
تنظیم کنم
تنظیم کنی
تنظیم کند
تنظیم کنیم
تنظیم کنید
تنظیم کنند
Past imperfect tense
تنظیم می‌کردیم
تنظیم می‌کردید
تنظیم می‌کردند
تنظیم می‌کردم
تنظیم می‌کردی
تنظیم می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم تنظیم می‌کردیم
داشتید تنظیم می‌کردید
داشتند تنظیم می‌کردند
داشتم تنظیم می‌کردم
داشتی تنظیم می‌کردی
داشت تنظیم می‌کرد
Pluperfect tense
تنظیم کرده بودم
تنظیم کرده بودی
تنظیم کرده بود
تنظیم کرده بودیم
تنظیم کرده بودید
تنظیم کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
تنظیم خواهم کرد
تنظیم خواهی کرد
تنظیم خواهد کرد
تنظیم خواهیم کرد
تنظیم خواهید کرد
تنظیم خواهند کرد
Imperative mood
تنظیم بکنید
تنظیم بکن
Subjunctive present tense
تنظیم بکنم
تنظیم بکنی
تنظیم بکند
تنظیم بکنیم
تنظیم بکنید
تنظیم بکنند
Subjunctive past tense
تنظیم کرده باشیم
تنظیم کرده باشید
تنظیم کرده باشند
تنظیم کرده باشم
تنظیم کرده باشی
تنظیم کرده باشد

Examples of تنظیم کردن

Example in PersianTranslation in English
تلفن دیو رو بگیر، من به تموم مواد مربوطه لازم دارم و یه چند تا تاریخ رو واسه استشهاد تنظیم کنI need all pertinent materials and a set of dates for deposition.
همه کارو با نت سی بمل ماژور تنظیم کن و موقع تمرین برگه های منم ورق بزنTune the set to B-flat, then turn my pages.
خب، من جی‌پی‌اس رو تنظیم می‌کنم .که مستقیم ببرتمون پاریسOkay. I shall set the GPS to take us straight to the Paris.
زمان و تاریخ رو تنظیم کردمI've set the time and the date,
من خودم این ترتیب رو تنظیم کردمI set the sequence myself.
میتونی ساعتمو تنظیم کنی؟Can you set my alarm?

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'set':

None found.