Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

تماشا کردن [tamâšâ kardán] (to watch) conjugation

Persian
12 examples
This verb can also mean the following: watch
present
past
Stems
تماشا کن
تماشا کرد
Participles
تماشا کننده
تماشا کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
تماشا می‌کنم
تماشا می‌کنی
تماشا می‌کند
تماشا می‌کنیم
تماشا می‌کنید
تماشا می‌کنند
Present progressive tense
دارم تماشا می‌کنم
داری تماشا می‌کنی
دارد تماشا می‌کند
داریم تماشا می‌کنیم
دارید تماشا می‌کنید
دارند تماشا می‌کنند
Present perfect tense
تماشا کرده‌ایم
تماشا کرده‌اید
تماشا کرده‌اند
تماشا کرده‌ام
تماشا کرده‌ای
تماشا کرده است
Past tense
تماشا کردیم
تماشا کردید
تماشا کردند
تماشا کردم
تماشا کردی
تماشا کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
تماشا کنم
تماشا کنی
تماشا کند
تماشا کنیم
تماشا کنید
تماشا کنند
Past imperfect tense
تماشا می‌کردیم
تماشا می‌کردید
تماشا می‌کردند
تماشا می‌کردم
تماشا می‌کردی
تماشا می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم تماشا می‌کردیم
داشتید تماشا می‌کردید
داشتند تماشا می‌کردند
داشتم تماشا می‌کردم
داشتی تماشا می‌کردی
داشت تماشا می‌کرد
Pluperfect tense
تماشا کرده بودم
تماشا کرده بودی
تماشا کرده بود
تماشا کرده بودیم
تماشا کرده بودید
تماشا کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
تماشا خواهم کرد
تماشا خواهی کرد
تماشا خواهد کرد
تماشا خواهیم کرد
تماشا خواهید کرد
تماشا خواهند کرد
Imperative mood
تماشا بکنید
تماشا بکن
Subjunctive present tense
تماشا بکنم
تماشا بکنی
تماشا بکند
تماشا بکنیم
تماشا بکنید
تماشا بکنند
Subjunctive past tense
تماشا کرده باشیم
تماشا کرده باشید
تماشا کرده باشند
تماشا کرده باشم
تماشا کرده باشی
تماشا کرده باشد

Examples of تماشا کردن

Example in PersianTranslation in English
بعضي چيزها اميدوار کننده تر از .تماشا کردن مردن آدمانFew things are more encouraging and stimulating than seeing someone else die.
تو ديدي که هيئت ژوري نوار ويدئوئي رو تماشا کردن؟Did you ever see a jury watch a video tape?
هیچی واسه تماشا کردن نیست اینجاNothing to see here.
هيچي تو بيابون واسه تماشا کردن نيستThere ain't nothin' to see in the desert.
.عاشق تماشا کردن راه رفتنتمI love seeing you walk away.
.من اگه روح هم بودم اونجا زندگي نمي کردم .حالا تماشا کنNo. You see, you make a wish and then try and break some glass.
.هر چه قدر دوست داري تماشا کن .من طبقه پايينمIt seems to hold some sort of memories for him.
وايسا و تماشا کن , آخرش چيکار مي کنهWait and see. She'll get hers.
اَدي داره مياد ، وايسا و تماشا کن الان جنجال بپا ميکنهWait and see. He's going to start a fight.
برگرد،و عروسي دخترتو تماشا کنCome back, and see your daughter get married.
...همینطوری اینجا وایمیسیم و تماشا می‌کنیمWe're just gonna have to see
ميگه که من بايد بارها عذاب مرگ ناتانيل رو تحمل کنم اون وادارم ميکنه تماشا کنم تا بتونم چيزي که اون ديده و حس کرده رو تجربه کنمSo that I may suffer Nathaniel's death again and again, she makes me watch so I can see what she saw,

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'watch':

None found.