خب ، اون بايد تعجب کرده باشه که فهمده تو يه معشوقه مرد داري | Well, she must have been surprised to find out that you had a male lover. |
من تعجب کردم که ايشون رو اطراف اتاق سيگار کشيدن ديدم | I was surprised to see her around the smoking room. |
... خيلي تعجب کردم که شما رو توي مهموني ديدم | I was surprised to see you at the party. |
تايني؟ تعجب کردم شنيدم تايني برگشته | I was surprised to hear Tiny was back. |
من تعجب کردم ، وقتي تماس گرفتي فکر مي کردم ديگه نمي بينمت | I was surprised when you called. I thought I'd never see you again. |
ولی اون می کرد تعجب کردم | And they did. I was surprised. |