Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

ترجمه کردن [tarjome kardán] (to translate) conjugation

Persian
15 examples
present
past
Stems
ترجمه کن
ترجمه کرد
Participles
ترجمه کننده
ترجمه کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
ترجمه می‌کنم
ترجمه می‌کنی
ترجمه می‌کند
ترجمه می‌کنیم
ترجمه می‌کنید
ترجمه می‌کنند
Present progressive tense
دارم ترجمه می‌کنم
داری ترجمه می‌کنی
دارد ترجمه می‌کند
داریم ترجمه می‌کنیم
دارید ترجمه می‌کنید
دارند ترجمه می‌کنند
Present perfect tense
ترجمه کرده‌ایم
ترجمه کرده‌اید
ترجمه کرده‌اند
ترجمه کرده‌ام
ترجمه کرده‌ای
ترجمه کرده است
Past tense
ترجمه کردیم
ترجمه کردید
ترجمه کردند
ترجمه کردم
ترجمه کردی
ترجمه کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
ترجمه کنم
ترجمه کنی
ترجمه کند
ترجمه کنیم
ترجمه کنید
ترجمه کنند
Past imperfect tense
ترجمه می‌کردیم
ترجمه می‌کردید
ترجمه می‌کردند
ترجمه می‌کردم
ترجمه می‌کردی
ترجمه می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم ترجمه می‌کردیم
داشتید ترجمه می‌کردید
داشتند ترجمه می‌کردند
داشتم ترجمه می‌کردم
داشتی ترجمه می‌کردی
داشت ترجمه می‌کرد
Pluperfect tense
ترجمه کرده بودم
ترجمه کرده بودی
ترجمه کرده بود
ترجمه کرده بودیم
ترجمه کرده بودید
ترجمه کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
ترجمه خواهم کرد
ترجمه خواهی کرد
ترجمه خواهد کرد
ترجمه خواهیم کرد
ترجمه خواهید کرد
ترجمه خواهند کرد
Imperative mood
ترجمه بکنید
ترجمه بکن
Subjunctive present tense
ترجمه بکنم
ترجمه بکنی
ترجمه بکند
ترجمه بکنیم
ترجمه بکنید
ترجمه بکنند
Subjunctive past tense
ترجمه کرده باشیم
ترجمه کرده باشید
ترجمه کرده باشند
ترجمه کرده باشم
ترجمه کرده باشی
ترجمه کرده باشد

Examples of ترجمه کردن

Example in PersianTranslation in English
به تو براي ترجمه کردن نياز داريمAwaale, we need you to translate.
ممل لطفا حرفامو ترجمه کنMammal, would you translate for me?
بيا بيرون و برام ترجمه کن .Come out here and translate this for me. Come on.
. فقط ترجمه کنJust translate.
لطفا ترجمه کنtranslate. Please. Translate.
با عرض پوزش رو ترجمه کن-We need you to translate.
آبلاردو هم اونو به اسپانيايي ترجمه کرد دستکاريش کردي ؟- Abelardo's got it translated ... - Make some changes?
...از زماني که من صفحات شيطاني را از "کتاب مرگ" ترجمه کردم يک چند ساعتي ميگذرهIt's been a few hours since l translated the demon passages from the Book of the Dead.
اينو چند روز قبل واسه تو به آلماني ترجمه کردمI translated it from German for you few days ago.
قربان , من خودم پيام رو بريدم و ترجمه کردمSir, I intercepted and translated the message myself.
،درست قبل از اينکه من برم من يه قرارداد رو ترجمه کردم که براي حمل 6 تا ژنراتور بودRight before I left, I translated a contract for the transportation of six generators.
نه تو بد ترجمه کردی :بازم با هم بیرون بریم" یعنی"loosely translated, "We should do this again," means:
چند تا کتاب در اين مورد دارم اما بايد صبر کني تا اونا رو ترجمه کنمl have several more books just waiting to be translated.
شايد من چيزاي بيشتري پيدا کنم بعد از .اينکه دفترچه خاطراتش رو ترجمه کنمI'll probably find out more once I get her diary translated.
.نميدونم. فقط بايد اين لوح رو ترجمه کنمI just got to get this tablet translated.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'translate':

None found.