Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

تحمل کردن [tahammol kardán] (to tolerate) conjugation

Persian
6 examples
This verb can also mean the following: endure
present
past
Stems
تحمل کن
تحمل کرد
Participles
تحمل کننده
تحمل کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
تحمل می‌کنم
تحمل می‌کنی
تحمل می‌کند
تحمل می‌کنیم
تحمل می‌کنید
تحمل می‌کنند
Present progressive tense
دارم تحمل می‌کنم
داری تحمل می‌کنی
دارد تحمل می‌کند
داریم تحمل می‌کنیم
دارید تحمل می‌کنید
دارند تحمل می‌کنند
Present perfect tense
تحمل کرده‌ایم
تحمل کرده‌اید
تحمل کرده‌اند
تحمل کرده‌ام
تحمل کرده‌ای
تحمل کرده است
Past tense
تحمل کردیم
تحمل کردید
تحمل کردند
تحمل کردم
تحمل کردی
تحمل کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
تحمل کنم
تحمل کنی
تحمل کند
تحمل کنیم
تحمل کنید
تحمل کنند
Past imperfect tense
تحمل می‌کردیم
تحمل می‌کردید
تحمل می‌کردند
تحمل می‌کردم
تحمل می‌کردی
تحمل می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم تحمل می‌کردیم
داشتید تحمل می‌کردید
داشتند تحمل می‌کردند
داشتم تحمل می‌کردم
داشتی تحمل می‌کردی
داشت تحمل می‌کرد
Pluperfect tense
تحمل کرده بودم
تحمل کرده بودی
تحمل کرده بود
تحمل کرده بودیم
تحمل کرده بودید
تحمل کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
تحمل خواهم کرد
تحمل خواهی کرد
تحمل خواهد کرد
تحمل خواهیم کرد
تحمل خواهید کرد
تحمل خواهند کرد
Imperative mood
تحمل بکنید
تحمل بکن
Subjunctive present tense
تحمل بکنم
تحمل بکنی
تحمل بکند
تحمل بکنیم
تحمل بکنید
تحمل بکنند
Subjunctive past tense
تحمل کرده باشیم
تحمل کرده باشید
تحمل کرده باشند
تحمل کرده باشم
تحمل کرده باشی
تحمل کرده باشد

Examples of تحمل کردن

Example in PersianTranslation in English
اين تشکيلات براي تحمل کردن شکست درست نشدهThis organisation does not tolerate failure.
تحمل کردن بدگمانيت داره برام سخت‌تر و سخت‌تر ميشهI'm finding it more and more difficult to tolerate your paranoia.
جنايت رو نميشه تحمل کردCrime cannot be tolerated.
‏آدمهایی مثل پنگوئن رو ‏دیگه نمیشه تحمل کردMen such as Penguin will no longer be tolerated.
من رفتار شما را بیش از حد تحمل کردم.I've tolerated your conduct for too long.
همه حيله هاي تو را تحمل کردم ! تو به اونا ميگي وظيفهI tolerated your misdeeds, you pass off as duty.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'tolerate':

None found.