Speak any language with confidence

Take our quick quiz to start your journey to fluency today!

Get started

امضاء کردن [emzâ' kardán] (to sign) conjugation

Persian
23 examples
present
past
Stems
امضاء کن
امضاء کرد
Participles
امضاء کننده
امضاء کرده
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Present imperfect tense
امضاء می‌کنم
امضاء می‌کنی
امضاء می‌کند
امضاء می‌کنیم
امضاء می‌کنید
امضاء می‌کنند
Present progressive tense
دارم امضاء می‌کنم
داری امضاء می‌کنی
دارد امضاء می‌کند
داریم امضاء می‌کنیم
دارید امضاء می‌کنید
دارند امضاء می‌کنند
Present perfect tense
امضاء کرده‌ایم
امضاء کرده‌اید
امضاء کرده‌اند
امضاء کرده‌ام
امضاء کرده‌ای
امضاء کرده است
Past tense
امضاء کردیم
امضاء کردید
امضاء کردند
امضاء کردم
امضاء کردی
امضاء کرد
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Past aorist tense
امضاء کنم
امضاء کنی
امضاء کند
امضاء کنیم
امضاء کنید
امضاء کنند
Past imperfect tense
امضاء می‌کردیم
امضاء می‌کردید
امضاء می‌کردند
امضاء می‌کردم
امضاء می‌کردی
امضاء می‌کرد
Past progressive tense
داشتیم امضاء می‌کردیم
داشتید امضاء می‌کردید
داشتند امضاء می‌کردند
داشتم امضاء می‌کردم
داشتی امضاء می‌کردی
داشت امضاء می‌کرد
Pluperfect tense
امضاء کرده بودم
امضاء کرده بودی
امضاء کرده بود
امضاء کرده بودیم
امضاء کرده بودید
امضاء کرده بودند
من/man
تو/tó
او/u
ما/mā
شما/šomā
آنها/ānhā
Future tense
امضاء خواهم کرد
امضاء خواهی کرد
امضاء خواهد کرد
امضاء خواهیم کرد
امضاء خواهید کرد
امضاء خواهند کرد
Imperative mood
امضاء بکنید
امضاء بکن
Subjunctive present tense
امضاء بکنم
امضاء بکنی
امضاء بکند
امضاء بکنیم
امضاء بکنید
امضاء بکنند
Subjunctive past tense
امضاء کرده باشیم
امضاء کرده باشید
امضاء کرده باشند
امضاء کرده باشم
امضاء کرده باشی
امضاء کرده باشد

Examples of امضاء کردن

Example in PersianTranslation in English
، همونه . پدرم وقتش رو با امضاء کردن کاغذها ، پر میکنهSame thing. My dad spends his time signing papers.
يه چيزي به من بديد براي امضاء کردن, امضاء مي کنمGive me something to sign, and I'll sign it,
. تو مالکی ، پس تو امضاء کنYou own the property, so you sign 'em.
اگه مزخرفه , پس کاغذها رو امضاء کن- That's absurd! - Then sign the papers.
.ژان، ازت تقاضا ميکنم امضاء کنJeanne, I beg of you, sign.
.حالا، بخاطر خدا امضاء کنNow, for the love of God, sign.
اهم. تو بیا اینجا تو پسر این کاغذا رو امضاء کنYou come on in here, you... you sign these papers here, I'm gonna give you $10 apiece.
اين مجوز پيونده که همسرش کريستينا ويليامز پک، امضاء کردThis is the authorization for transplant signed by his wife, Cristina Williams Peck.
پس او امضاء کرد ؟- So has he signed?
ايوا الان امضاء کردAva already signed.
.... اين امضاء شوهر شماست قبل از اينکه براي اخرين بار به .... ماموريت فضايي بره و اين هم فرمي است که پس از بازگشت امضاء کردهThis is your husband's signature... before he went on the shuttle that last time... and here's a form that he signed when he returned.
. امروز صبح امضاء کردهHe signed it this morning.
.بابي"گزارش رو امضاء کرده"Bobby signed the report.
.کسی که اینها رو امضاء کرده می‌تونه خیلی بهم کمک کنهWhoever signed these could really help me out.
حکم خودش رو امضاء کردهHe says he signed the warrant himself.
پاپی) من اون حواله رو امضاء کردم)I signed that bill.
من یه دو جین حوالۀ کشاورزی رو امضاء کردمI signed a dozen agriculture bills.
جاعلاني که شما گرفتينشون ، من اونها رو امضاء کردمThe forgeries you caught me on, I signed them.
...توافق‌نامه رو امضاء کردم .نایجل" هم دیگه مذاکره نمیکنه"I signed the agreement, and Nigel's never gonna reopen it.
تو با شکستت حکم اعدام خودتو امضاء کردیYou signed his death warrant with your failure.
. میدونی که امضاء کردیYou knew that When you signed.
# و امضاء کنم : منه فروتن ، جک # # درنده ## And signed: "your humble servant, Jack ...
فکر مي کردم خيلي از اونها بايد اين نامه ها رو امضاء کنندI suppose a lot of them have signed these letters. They're kept on file.

More Persian verbs

Related

Not found
We have none.

Similar

Not found
We have none.

Similar but longer

Not found
We have none.

Other Persian verbs with the meaning similar to 'sign':

None found.