برای اولین بار تو زندگیم، مردم به جای .اینکه به خودم بخندن، با من خندیدن | For the first time, people didn't laugh at me. They laughed towards me. |
تنها کاری که کردن به صورت ما خندیدن (5.روزنامه ای به نام " اسپارک " رو راه اندازی کن) (6.از تبعید برگرد و سرمایه داران رو سرنگون کن) | They laughed in our faces. |
آره اونا به صورت آدم های به قول خودشون عادی خندیدن و اهمیت ندادن (7.رویایِ عدالت اجتماعی) (8.پستی هارو فاش کن بازم تبعید شو) این دقیقا همون کاری که اونا قرن هاست که می کنن (7.رویایِ عدالت اجتماعی) (8.پستی هارو فاش کن بازم تبعید شو) | They laughed in the faces of the common man, just as they have for centuries. |
LOL خندیدن با صدای بلند ، درست است؟ | LOL laughing out loud, right? |
دوباره به نوشیدن آب شیر رو می آوردن. در نتیجه شرکت ها ایده بزرگ بعدی شون رو پیدا کردن: یه محصول شیک ابلهانه که اغلب مردم بهش خندیدن | well the companies found their next big idea in a silly designer product that most people laughed off as a passing yuppie fad quot; |
چقدر به این کارم می خندید | He laughed so hard at that. |
با این وجود, هنوز می خندید. | Yet, he laughed about it. |
ما در توسط نمی خندید جدید تریر ، اما اول | We are not laughed at by New Trier, but I. |
چارمینگ خندید، درست شبیه خنده ی دیوانه ها | Charming laughed, just like a crazed maniac. |
.اون خندید | He laughed. |
واسه چی داری میخندی، احمق؟ | Why are you laughing, you fool? |
...با هواپیمای تو میریم ...توی راه یکم با هم میخندیم یکم از اون آجیل میخوریم .اونایی که با عسل برشته شدن | We could take your jet, have a few laughs on the way, some of those nuts-- the honey-roasted ones. |
حتی باهم خندیدیم. | We even laughed. |
...آره، ما هم بهش خندیدیم | Aye, we laughed, too... |
میدونم - ما بهش خندیدیم - | - I know. - We laughed about it. |
.اونا به من خندیدند مامان | They laughed at me, Mommy. |
.همهشون بهم خندیدند | They all laughed at me. |
همیشه به او می خندیدند هنگامی که به شهرک می امد | They always laughed at her When she came into town |
بسه دیگه وقتی این کار رو کردی همه خندیدم ولی اصلا کارت خنده دار نبود | We all laughed when you did it with the stuffing, but that's not funny. |
اشغال من خندیدم و بعد گریه کردم جاناتان فرنزن | "So terrible, I laughed and then I cried"... Jonathan Franzen. |
آره ، منم خندیدم | Yes, I laughed too |
عین یه بچه کلی خندیدم و با جعبه جواهرات مادرم رقصیدم | I laughed like a child... and twirled around in my mother's jewelry box. |
کلی خندیدم.. | I laughed. |
وقتي براي اولين بار اينو ديدم يه جورايي خندم گرفت. | When I first saw this, I actually just kind of laughed. |
اگه خواستي بخندي , بخند | You can laugh all you want, but... |
.بريز , بپاش , بخند و بازي کن | Spills, thrills, laughs and games. |
خوب است . بخند | You're laughing, are you? |
يالا , بخند | Go on, laugh |
...بدو، بانو، بخند .من موقعي که تو اومدي تو خنديدم | Come on, lady, laugh it up-- I laughed when you come in. |